هر که سودای بتان در دل دیوانه گذاشت
همچو مرغی است که شب برق بکاشانه گذاشت
آن پری دوش خم زلف دلاویز گشود
باز زنجیر بپای دل دیوانه گذاشت
آتش شمع مپندار که از سوز دلست
زآتشی بود که اندر پر پروانه گذاشت
طالب دوست عجب نیست که بیجان زنده است
زآنکه جان در طلب دلبر جانانه گذاشت
زاهد شهر که پیمانه مستان بشکست
دوش پیمان بسر ساغر و پیمانه گذاشت
خال و زلف تو کدام است که صیدم کرده
آنکه اندر شکن دام تو این دانه گذاشت
مردم دیده بسی غوص گهر کرد و بریخت
لیک در بحر دل آن گوهر یکدانه گذاشت
رفت آنشوخ پریوار و جهان مجنون کرد
نتوان گفت که یک عاقل و فرزانه گذاشت
خانه های دل سودازدگان کرد خراب
تا که پا در خم زلفین کجت شانه گذاشت
دوشم این سیل که از ابر مژه گشت روان
نتوان گفت که در شهر بجا خانه گذاشت
رفت زین بادیه چون محمل لیلی سوی حی
وه که جز بر سر مجنون زوفا پا نگذاشت
گنه خویش به حیدر چو بخواند آشفته
قلم عفو برو لطف کریمانه گذاشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عاشقانی اشاره میکند که به عشق بتان و زیباییها وسواس دارند و مانند پرندگانی هستند که در قید و بند عشق گرفتارند. او از جاذبههای معشوق میگوید که دلها را به تسخیر درمیآورد و آتش عشق را با نور شمع مقایسه میکند. عاشقان نیز با وجود بیجان بودن، به لطف عشق زندهاند و زاهدان که در برابر عشق تسلیم میشوند، کم از مستان ندارند. شاعر از زیباییهای معشوق و تاثیرات آن بر دلهای عاشقان سخن میگوید و به حال و روز کسانی که در محبت غرق شدهاند، اشاره میکند. در نهایت، بدیها و گناهان را به سرشت انسانی نسبت میدهد و از عفو و محبت الهی یاد میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق معشوقان را در دلش بپروراند، مانند پرندهای است که شب در قفسی بیپناه مانده است.
هوش مصنوعی: دیشب، آن پری زیبا، موهای دلربای خود را گشود و زنجیری را که به پای دل دیوانهام بود، دوباره آزاد کرد.
هوش مصنوعی: شعله شمع را حقیقتاً از روی دلسوزی نپندار، این آتش از شعلهای است که بر روی بالهای پروانهای افکنده شده است.
هوش مصنوعی: عجیب نیست که کسی که جانش را از دست داده، همچنان زنده به نظر میرسد؛ زیرا جان او در پی محبوبش، در جستجوی معشوق به سر میبرد.
هوش مصنوعی: زاهد شهر، شب گذشته پیمانهٔ مستان را شکست و پیمان خود را با ساغر و پیمانه فراموش کرد.
هوش مصنوعی: چهره و موهای تو کدام یک است که مرا گرفتار کرده است؟ آیا آن چیزی که این دانه را در دام تو گذاشته، خود توست؟
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم تلاش کردند تا جواهرات و ثروتهایی را به دست آورند و آنها را صرف کردند، اما در دل من، یک گوهر بسیار ارزشمند و نادر وجود دارد که هیچکس قادر به دستیابی به آن نیست.
هوش مصنوعی: شخصی به نام آنشوخ که زیبا و دلربا بود رفته و دنیای ما را دیوانه کرده است. کسی نمیتواند بگوید که یک فرد عاقل و فرزانه کیست و کجا رفته است.
هوش مصنوعی: دلهای عاشقان را ویران کرد، هنگامی که تو پای خود را در خم زلفهای کجت گذاشتی.
هوش مصنوعی: دیشب، اشکی که از چشمانم به مانند سیلی جاری شد، نمیتوان گفت که آیا در این شهر جایی را ترک کرد یا نه.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که لیلی به همراه محملش (نوعی وسیله نقلیه) از این بیابان گذشت و به سمت باغی سرسبز و زیبا رفت، اما هیچکس جز مجنون از این زیبایی و خوبیها بهرهمند نشد.
هوش مصنوعی: وقتی گناه خود را به حیدر (علی) نسبت میدهد، قلم به اشتباه مینویسد و عفو و رحمت بزرگان بر او سایه میافکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.