آدمی وار عیان گشت و پری وار برفت
از پسش جامه دران خلق بیکبار برفت
تا صبا نافه زچین سرو زلفش بگشود
مشک خجلت زده در طبله عطار برفت
خواست تا منع زعشقم کند و حسن تو دید
عقل شد بیخود و زین واقعه از کار برفت
دید از لعل تو در ساغر مستان اثری
شیخ پیمانه شکن از سر انکار برفت
بت بپنداشت که مسجود جهان خواهد بود
دید آن جلوه و در پرده پندار برفت
لب چو ضحاک و سر زلف تو ماران بر دوش
ای بسا مغز خرد بر سر این مار برفت
زاهد و برهمنت زلف چلیپا دیدند
سبحه تبدیل شد و رشته و زنار برفت
خون من ریخت و آزرده زکشتن نشدم
تا بیازاردم آن شوخ دل آزار برفت
منم آن بلبل عاشق که بسازم برقیب
تا نگویند که از سرزنش خار برفت
من پی حق بروم سوی نجف آشفته
موسی ار جانب سینا پی دیدار برفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالاتی از عشق و زیبایی میپردازد. شاعر از تحولی که در وجودش به واسطهی عشق رخ میدهد صحبت میکند. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و از اثراتی که زیبایی و عشق بر عقل و دل او گذاشته، سخن میگوید. در این متن، تذکر به خدایان، زاهدان و عارفان نیز وجود دارد که هر یک تحت تأثیر این زیبایی قرار میگیرند و از حال خود بیخبر میشوند. شاعر خود را به بلبل عاشقی تشبیه میکند که با وجود سختیها و دردها، همچنان به عشق ادامه میدهد. در نهایت، او به جستجوی حقیقت و راهی به سمت نجف اشاره میکند.
هوش مصنوعی: انسانی مشخص و نمایان شد و همچون پری، ناگهان از آنجا رفت. مردم نیز در یک لحظه از آنجا خارج شدند.
هوش مصنوعی: تا نسیم صبح، نافهاش را که از زیبایی و جذابیت مو و سروش بود، باز کرد، مشک با شرم و حیا به عطار رفت.
هوش مصنوعی: او خواست که مرا از عشق خود دور کند، اما دیدن زیبایی تو عقل او را شگفتزده کرد و به همین دلیل از کار خودش خارج شد.
هوش مصنوعی: نگاهی به زیبایی و درخشش لعل تو در杯 مستان انداختم و دیدم که تاثیر وجود شیخی که پیمانهها را میشکند، از نادیده گرفتن او از بین رفت.
هوش مصنوعی: عشق عیبی بزرگی بر دل عاشق میگذارد و خود را برتر از همه میپندارد، اما زمانی که حقیقت را میبیند و واقعیتها او را شگفتزده میکنند، در دام خیال فرو میرود.
هوش مصنوعی: لبهای تو همچون ضحاک است و موهای زلفت مارانی را بر دوش دارد. آه، چه بسیار عقل و خرد که بر سر این مارها رفته است.
هوش مصنوعی: زاهد و برهمن در برابر زلف پیچیدهای قرار گرفتند، دیدند که چنان زیبایی باعث شد تا دعای آنها به حسرتی از رشته و بند بدل شود.
هوش مصنوعی: من از اینکه خونم ریخته شد و آزرده شدم، ناراحت نیستم، چون هدفم این بود که به آن دل شاد و بازیگوش آسیبی برسانم.
هوش مصنوعی: من آن بلبل عاشقم که برای محبوبم میخوانم و تلاش میکنم تا دیگران نگویند به خاطر سرزنشها از عشق دور شدم.
هوش مصنوعی: من به سوی نجف میروم تا حق را پیدا کنم، همانطور که موسی برای دیدار خدا از سمت سینا حرکت کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت
باد بوی گل رویش به گلستان آورد
آب گلزار بشد رونق عطار برفت
صورت یوسف نادیده صفت میکردیم
[...]
آوخ آوخ که جگرگوشه دگر بار برفت
دل به جان آمد از آن روز که دلدار برفت
یا رب این بار چنان رفت که باز آید باز
یا دلش سیر شد از ما و به یک بار برفت
یا رب از کوفتگی های ره آسایش یافت
[...]
هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت
یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت
غم کارم بخور امروز که شد کار از دست
دلم این لحظه نگهدار که دلدار برفت
که کند چارهام این لحظه که بیچاره شدم
[...]
خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت
مونس جان و قرار دل بیمار برفت
گرچه باشد همه کس را دل آزرده ز درد
درد من این که مرا یار دل آزار برفت
دوش در صومعه دل ذکر دو زلفت می گفت
[...]
غم درآمد ز درم چون ز برم یار برفت
عیش و نوش و طربم، جمله به یکبار برفت
بنوشتم چو ز بی مهریت ای مه، شرحی
آتش افتاد به لوح و، قلم از کار برفت
خواست نرگس که به چشم تو کند همچشمی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.