گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

لاله سرزد از دمن گل از چمن سبزه زجوی

می بخور بر طرف جوی و سرو گلروئی بجوی

می کشان سرخوش زباده عاشقان از وصل دوست

عارفان خامش ولی زهاد اندر های و هوی

جان زجانان مست شد می در قدح دیگر مریز

گلشن دل سبز شد گو سرو و گل از گل مروی

وصل کعبه در نظر داری زرنج پا منال

گر قدم فرسوده شد ای زاهدا با سر بپوی

تو زهر رنگی که داری جامه ای گل عاشقم

من نیم بلبل که گردم پای بست رنگ و بوی

سر بنه اندر طلب ای آنکه جانان طالبی

عشق ترکان ترک کن یا ترک دین و دل بگوی

الحذر ای مردمک از موج چشم سیل خیز

دجله و جیحون و عمان است این نه آب جوی

بر سر ار سودای وصل دوست داری سر بنه

دست از جانان نمی شوئی تو دست از جان بشوی

چون سر آشفته بار عشق یا بر جان بنه

یا مه ره در دلت مهر بتان تندخوی

از ولی عصر جو درویش آشفته مرا

درد دل جز با مسیحای زمان هرگز مگوی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان اوی

ما کهن گشتیم و او نو اینت زیبا جادوی!

مادری دیدی که فرزندش کهن گردد هگرز

چون کهن مادرش را بسیار باز آید نوی؟

هرکه را نو گشت مادر او کهن گردد، بلی

[...]

منوچهری

آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی

اعوجی مادرش و آن مادرش را یحموم شوی

گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پیچیدن چو مار

گاه رهواری چو کبک و گاه برجستن چو گوی

چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال

[...]

قطران تبریزی

چون بطرف باغ بنماید گل خودروی روی

دست دلبر گیر و جای اندر کنار جوی جوی

برده از مرجان بگونه لاله نعمان سبق

برده از مطرب بدستان بلبل خوشگوی گوی

بستد از یاقوت بسد لاله و گلنار رنگ

[...]

مسعود سعد سلمان

تا بروید لاله سوری چو لاله دار روی

جام چون لاله کن از روی چو لاله کام جوی

جز به گرد باغ عیش و گرد قصر عزمپوی

جز پی رامش مگیر و جز گل دولت مبوی

انوری

صفه‌ای را نقش می‌کردند نقاشان چین

بشنو این معنی کزاین خوشتر حدیثی نشنوی

اوستادی نیمه‌ای را کرد همچون آینه

اوستادی نیمه‌ای را کرد نقش مانوی

تا هر آن نقشی که حاصل باشد اندر نیمه‌ای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه