نظامی عروضی
»
چهارمقاله
»
مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب
»
بخش ۱۰ - حکایت نه - درمان شیخ الاسلام عبدالله انصاری کتابسوز
شیخ الاسلام عبدالله انصاری قدس الله روحه با این خواجه تعصب کردی و بارها قصد او کرد و کتب او بسوخت.
و این تعصبی بود دینی که هرویان در او اعتقاد کرده بودند که او مرده زنده میکند و آن اعتقاد عوام را زیان میداشت.
مگر شیخ بیمار شد و در میان مرض فواق پدید آمد و هر چند اطبا علاج کردند سود نداشت.
ناامید شدند. آخر بعد از ناامیدی قارورهٔ شیخ بدو فرستادند و از او علاج خواستند بر نام غیری.
خواجه اسماعیل چون قاروره نگرید گفت:
«این آب فلان است و فواقش پدید آمده است و در آن عاجز شدهاند و او را بگویید تا یک استار پوست مغز پسته با یک استار شکر عسکری بکوبند و او را دهند تا باز رهد و بگویید که علم بباید آموخت و کتاب نباید سوخت.»
پس از این دو چیز سفوفی ساختند و بیمار بخورد و حالى فواق بنشست و بیمار بر آسود.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.