گنجور

 
انوری

حاجبت رگ ز دست دانستم

از چه معنی از آنکه محرورست

رگ زند هرکه او بود محرور

عذر عذرت مخواه معذورست

خیری خانه گر خراب شدست

غم مخور تابحانه معمورست

من ز خیری به تابخانه شوم

که نه من لنگم و نه ره دورست

 
 
 
مسعود سعد سلمان

سخت معروف و نیک منظورست

راست گویی که پاره نورست

وطواط

رایت شرع و ملک منصورست

آیت علم عدل مشهورست

بخداوند خسروان خاقان

که جهانش مطیع و مأمورست

ارسلان خان، کمال دین محمود

[...]

انوری

می بیاور که جشن دستورست

جشن عالی سرای معمورست

قبه‌ای کز نوای مطرب او

کوه را در سر از صدا سورست

قبه‌ای کز فروغ دیوارش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
نظامی

پادشه همچو تاک انگورست

در نپیچد دران کز او دورست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه