خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید
چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
خدای قدرت والای خویش بنماید
به دست بنده ز حل و ز عقد چیزی نیست
خدای بندد کار و خدای بگشاید
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید
چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
خدای قدرت والای خویش بنماید
به دست بنده ز حل و ز عقد چیزی نیست
خدای بندد کار و خدای بگشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به قدرت خداوند و تأثیر آن بر بندگانش میپردازد. او توضیح میدهد که اگر خداوند کار کسی را به دست بگیرد و او را در تنگنا قرار دهد، هر چه انجام دهد، بر رنج و درد دل او افزوده میشود. اما اگر شخصی به خداوند ایمان داشته باشد و اعتقاد کند که هیچ چیز از هیچ کس متوقع نیست، خداوند قدرت خود را به او نشان خواهد داد. در پایان، شاعر به این نکته تاکید میکند که هیچ چیز در دست بندگان نیست و تنها خداست که کارها را میبندد یا باز میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند کار و مسئولیتی را بر دوش کسی بگذارد، هر کاری که آن فرد انجام دهد، بر درد و رنج دل او میافزاید.
هوش مصنوعی: اگر کسی به راحتی از چیزی ناراحت شود و خودش را به خاطر آن پایین بیاورد، دوباره همان احساس را تجربه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به این باور برسد که باید از دیگران چیزی نگیرد، خداوند قدرت بزرگ خود را به او نشان خواهد داد.
هوش مصنوعی: کارها به دست بنده نیست و من توانایی حل یا گشایش هیچ مشکلی را ندارم، بلکه این خداست که امور را به سرانجام میرساند و میتواند درها را باز کند یا ببندد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آید او را چون من به ناخوشی باشم
مرا که خوشی او بود ناخوشی، شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
[...]
زهی سزای محامد محمد بن خطیب
که خطبهها همی از نام تو بیاراید
چنان ثنای تو در طبعها سرشت که مرغ
ز شاخسار همی بیثبات نسراید
ز دور نه فلک و چار طبع و هفت اختر
[...]
بهار باز جهان را همی بیاراید
جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید
بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی
بگونه گونه جواهر همی بیاراید
سحاب روی شکوفه همی بیفروزد
[...]
خوش آید او را چون من بناخوشی باشم
مرا که خُوشیِ او بود ناخوشی شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.