ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست
چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست
مهمان رسیدهاند تنی چندم این زمان
قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست
داریم کودکی که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک به تاب نیست
دربند خواب او همه حیران بماندهایم
او نیم مست گشته و ما را شراب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش از یک سرور و معشوقه میپردازد و میگوید که هیچ کس به زیبایی و روشنی او نیست. او به مهمانانی اشاره میکند که در این زمان آمدهاند و بیان میکند که آنها شتابی برای رفتن ندارند. شاعر درباره کودکی صحبت میکند که زیباییهایش همچون گل و مشک است و همه به خواب او گرفتار شدهاند. در پایان، شاعر اشاره میکند که او نیمه مست شده و آنها شرابی ندارند که حالت مستی را تجربه کنند.
هوش مصنوعی: ای سروری که هیچ چیز به پای بزرگی و عظمت تو نمیرسد، نه بارانی که به زمین میافتد و نه آفتاب روشنی که مانند تفکر بلند تو باشد.
هوش مصنوعی: مهمانانی به اینجا آمدهاند و گروهی در این زمان هستند که خوشی و درنگ آنها از رفتن بیخیال است.
هوش مصنوعی: ما دختری داریم که چهرهاش و مویش همچون گلهای تازهای است که به شکوفه درآمدهاند و بوی خوش مشک را نمیتوان تحمل کرد.
هوش مصنوعی: ما در دل خواب و حال او در عجب و سرگردانی هستیم، در حالی که او نیمه هوشیار شده و ما همچنان از شراب بیبهرهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با نور و تاب فکرت تو آفتاب نیست
آن را نظیر رای تو خواندن صواب نیست
تو آفتاب دینی و در آفتاب چرخ
صد یک ز رای و فکرت تو نور و تاب نیست
از آفتاب جود تو ای آفتاب دین
[...]
احوال ناتوانی ایام خویشتن
در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست
داریم دلبری که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست
در بند خواب او همه حیران بمانده ایم
[...]
بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک
[...]
در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست
ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست
در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است
حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست
خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما
[...]
در شهر یار پختهٔ ما جز کباب نیست
وز همدمان کهنه کسی جز شراب نیست
همصحبتی که با همهکس خوش سخن بود
بسیار جُستهایم و به غیر از رباب نیست
روی از بساط دهر به شطرنج کردهایم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.