غزل شمارهٔ ۲۹۵
گرفتم سر به پیمان درنیاری
سر جور و جفا باری چه داری
چو یاران گر به پیغامی نیرزم
به دشنامی چرا یادم نیاری
به غم باری دلم را شاد میدار
اگر عادت نداری غمگساری
من از وصلت فقع تا کی گشایم
چو تو نامم به یخ برمینگاری
شمار از وصل تو کی برتوان داشت
تو کس را از شماری کی شماری
ترا گویم که به زین باید این کار
مرا گویی تو باری در چه کاری
تو داری دل که خواهد داد دادم
تویی یار از که خواهم خواست یاری
دل بیمعنی تو کی گذارد
که این معنی به گوش اندر گذاری
ترا چه در میان غم انوری راست
تو بیمعنی از این غم برکناری
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...