ای بتِ یغما دلم یغما مکن
شادمان جانِ مرا شیدا مکن
رویِ خوب از چشمِ من پیدا مدار
رازِ پنهانِ مرا پیدا مکن
ملکِ زیبایی مسلم شد تو را
شکرِ آن را باز نازیبا مکن
در سرِ کبر و جفا هر ساعتی
با چو من سوداییای صفرا مکن
بدهم ار امروز جان خواهی زمن
بوسه خواهم وعدهیِ فردا مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا برخیز و می در جام کن
در خرابات خراب آرام کن
آتش ناپاکی اندر چرخ زن
خاک تیره بر سر ایام کن
صحبت زنار بندان پیشهگیر
[...]
ساقیا خون جگر در جامکن
گر نداری درد از ما وامکن
ساقیا برخیز و می در جام کن
وز شراب عشق دل را دام کن
نام رندی را بکن بر خود درست
خویشتن را لاابالی نام کن
چرخ گردنده تو را چون رام شد
[...]
کار نادانسته ای دانا مکن
جهل پنهان کرده را پیدا مکن
ساقیا برخیز و می در جام کن
فارغم از قید این اوهام کن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.