پروین و ستارگان گردون پیمای
اندر شب هجر تو نجنبند ز جای
گویی توکه دست هجرت ای بزم آرای
دارد به فسونی هر یکی را بر پای
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
پروین و ستارگان گردون پیمای
اندر شب هجر تو نجنبند ز جای
گویی توکه دست هجرت ای بزم آرای
دارد به فسونی هر یکی را بر پای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس فراق و دوری از معشوق میپردازد. پروین و ستارگان در شب، اشاره به زیبایی و نورانی بودن معشوق دارد که در غیاب او از حرکت و تغییر بازماندهاند. شاعر به نظر میرسد که معشوق همچون بزمیارانی است که با جاذبهی خود، دیگران را به خود جذب کرده و از هجرت و جدایی آنان را درگیر کرده است. در کل، شعر حاکی از حسرت و اشتیاق به وصل است.
هوش مصنوعی: پروین و ستارگان در آسمان در شب دوری تو، هیچ حرکتی از جا نکرده و بیحرکت هستند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این بیت به زیبایی و جذابیت کسی اشاره دارد که با رفتنش به مکانی دیگر، دیگران را در آنجا مجذوب میکند. گویی شخصی که در حال ترک کردن است، مانند یک جشنآرا و زیبا، توانایی دارد که دیگران را با خود به دنبال خود بیاورد. این تصویر نشانگر تأثیر فوقالعادهای است که آن فرد بر روی اطرافیانش میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای
تا چند روم دربدر و جای به جای
یا خانه امید مرا در دربند
یا قفل مهمات مرا دربگشای
از بهر خدای اگر تویی سرو سرای
یکباره ز من باز مگیر ای بت پای
دیدار عزیز کردی ای بار خدای
سیمرغ نهای روی رهی را بنمای
زانگه که مرا بیافریده است خدای
هر روز فزون بود مرا دانش و رای
گر بفکندم طعنه بدگوی ز پای
بتواند کند کوه را باد ز جای
بر شعر مرا دلیست ای بار خدای
در مدح و ثنای خسرو مدح آرای
می بترکدم دل اندرین تنگی جای
از بهر خدای را دوایی فرمای
در کارگه کوزهگری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.