خستی دل من به غمزه ای بدر منیر
چونانکه ملک سینهٔ من خست به تیر
در سینه و دلکنون دو پیکان دارم
از سینه و دل هر دو برون آمدهگیر
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
خستی دل من به غمزه ای بدر منیر
چونانکه ملک سینهٔ من خست به تیر
در سینه و دلکنون دو پیکان دارم
از سینه و دل هر دو برون آمدهگیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از غم و درد دل خود سخن میگوید. او به زیبایی فردی اشاره میکند که با یک نگاه به دل او آسیب زده و اشکال مانند تیر به قلبش رسیده است. در حال حاضر، او دو احساس عمیق و دردناک در درون خود دارد که از سینه و دلش بیرون میآیند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشقت دچار نگرانی و ناامیدی شده است، درست مانند اینکه در سینهام حسی از سوختن و درد به خاطر تیر زدن تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که در درون خود دو درد و رنج عمیق دارد که از دل و سینهاش برآمدهاند و نشان از جراحات عاطفی و احساسی او دارند. او با این کلمات به مخاطب میگوید که این احساسات را احساس کرده و کنکاش در این حالات درونی را تجربه کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در بارگه جلالت ای عذر پذیر
دریاب که من آمدهام زار و حقیر
از تو همه رحمتست و از من تقصیر
من هیچ نیم همه تویی دستم گیر
توحید به عرف عارف صاحب سیر
تخلیص دل از توجه اوست به غیر
رمزی ز مقامات نهایات طیور
گفتم به تو گر فهم کنی منطق طیر
ای گشته بیداد و بدی کردن چیر
هرگز نشود دلت ز بیدادی سیر
دیریست که من شنیدم از اهل دلی
کز بد نرهد که ببد هست دلیر
در زندان تا کرد مرا گردون پیر
آن موی چو شیر گشت و آن رخ چو زریر
از پای درآورد مرا چرخ اثیر
ای دولت طاهر علی دستم گیر
گر عاشق دلسوخته بی تدبیر
پیغام دهد که از توام نیست گزیر
صفرا چه کنی رحم کن ای بدر منیر
پای تو گرفته است رهی دستش گیر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.