گنجور

 
 
 
زبان با ترانه
ابوالمثل بخارایی

ما و سر کوی ناوک و سفج و عصیر

اکنون که درآمد ای نگارین مه تیر

ابوسعید ابوالخیر

در بزم تو ای شوخ منم زار و اسیر

وز کشتن من هیچ نداری تقصیر

با غیر سخن گویی کز رشک بسوز

سویم نکنی نگه که از غصه بمیر

خواجه عبدالله انصاری

توحید به عرف عارف صاحب سیر

تخلیص دل از توجه اوست به غیر

رمزی ز مقامات نهایات طیور

گفتم به تو گر فهم کنی منطق طیر

قطران تبریزی

ای گشته به بیداد و بدی کردن چیر

هرگز نشود دلت ز بیدادی سیر

دیریست که من شنیدم از اهل دلی

کز بد نرهد هرکه به بَد هست دلیر

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

در زندان تا کرد مرا گردون پیر

آن موی چو شیر گشت و آن رخ چو زریر

از پای درآورد مرا چرخ اثیر

ای دولت طاهر علی دستم گیر

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه