آن شب که مرا بودی وصل تو به کف بر
با دوست نشستم به سرکوی لَطَف بر
ابروش کمان بود و هدف ساختم از دل
تا غمزهٔ او تیر همی زد به هدف بر
پر دُر صدفی داشت عقیقین و همان شب
غواص صدف یافته بودم به صدف بر
گفتی خط مشکینش بر عارض سیمین
طغرای جمال است به منشور شرف بر
در خلد به نظارهٔ طغرای جمالش
گرد آمده حوران بهشتی به غُرَف بر
گفتیکه مگر هست زپیراهنکُحلی
پیدا شده دستیکه زند نقره به دف بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد شب وصال عاشقانهاش مینویسد که در آن با دوستش در جایی دلانگیز نشستهاند. او به زیبایی محبوبش اشاره میکند که ابروهایش مانند کمان است و غمزهاش تیر میزند. شاعر به زیباییهای دیگری نیز اشاره دارد؛ مانند صدفی که در آن عقیقهایی وجود دارد و حوران بهشتی که به تماشای جمال محبوب گرد آمدهاند. در انتها، او از دستانی صحبت میکند که نقرهای به دف میزنند و زیباایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در آن شبی که به وصال تو دست یافتم، با دوستانم در خیابان لطف و مهربانی نشسته بودم.
هوش مصنوعی: ابروهای او مانند کمانی است و من از دل خود هدفی ساختم که تیرهای نگاه او به آن هدف میزند.
هوش مصنوعی: عقیقینی شگفتانگیز مانند دُر درون صدفی بود که در همان شب غواصی صدفی را پیدا کرده بودم.
هوش مصنوعی: گفتی که خط سیاه او بر روی چهره نقرهایاش، زیبایی او را به گونهای خاص و دلنشین نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، حوریها برای تماشای زیبایی او دور هم جمع شدهاند و در اتاقهای خود نشستهاند.
هوش مصنوعی: گفتی آیا از زیر پیراهن کُحلی، دستی پیدا شده که نقرهای را به دف بزند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.