ای شاه اگر سکندر دیدی حُسام تو
از سنگ و روی و آهن سدی نساختی
پیش تو پشت مَعْن چو چوگان شدی ز شرم
گر با تو در سخا و کرم گوی باختی
ور دست تو بدیدی محمود زابلی
از خاک سم مرکب تو سر فراختی
من بنده از سخاوت و جود تو یافتم
امروز خلعت تو و نیکو نواختی
رومی و اطلس و قصب و بدرههای زر
دو استر سبکرو و اسبی و ساختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شاه میگوید که اگر سکندر را دیده باشد، باید بداند که او از سنگ و آهن چیزی نساخته است. او اشاره میکند که در برابر بزرگی و سخاوت شاه، همه چیز کوچک و بیارزش است. شاعر همچنین میگوید که اگر دست شاه را میدید، مانند محمود زابلی به او احترام میگذاشت و از سخاوت او بهرهمند میشد. در نهایت، شاعر ابراز میکند که به لطف جود و کرم شاه، امروز مورد لطف و عطای او قرار گرفته و با نعمتهای او مانند پارچههای گرانقیمت، استر و اسب مورد احترام و ستایش قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، اگر سکندر را دیدهای، بدان که تو همچون او قدرت و استحکام داری و به اندازهای قوی هستی که نیازی به ساختن سپر از سنگ و آهن نداری.
هوش مصنوعی: در حضور تو، معانی و مفاهیم مانند یک مهرهی شطرنج شدند و من از شرم به خودم میپیچم. اگر در بخشندگی و سخاوت با تو صحبت کنم، انگار که بازی را به تو باختم.
هوش مصنوعی: اگر دست تو را میدیدم، ای محمود زابلی، از خاک سم مرکب تو سر بلند میکردم.
هوش مصنوعی: من از generosity و بخشندگی تو بهرهمند شدم و امروز به لطف تو، نعمت و احترامی را دریافت کردم.
هوش مصنوعی: تو با رومیان، پارچههای نازک و زرین، دو استر سبک و یک اسب را نیز به خوبی تهیه کردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ترک حق نعمت عاشق شناختی
رفتی و ساختی ز جفا هر چه ساختی
کردار من به پای سپردی و کوفتی
گرد هوای خویش گرفتی و تاختی
با تو به دل چنان که توان ساخت ساختم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.