از فضل و کفایت ز همه لشکر سلطان
یک خواجه که دیدست چو بوجعفر غیلان
آن بارخدایی که ز سیر قلم او
آرام گرفته است همه کشور ایران
فرمانبرِ سیرِ قلمش گنبد گردون
خدمتگر خاک قدمش اختر رخشان
گردون جهاندیده ندیدست و نبیند
داناتر از او هیچ کس از گوهر انسان
ای خوب خصالی که تویی قبلهٔ اقبال
وی پاک ضمیری که تویی مَفْخر اعیان
ارباب کفایت همه هستند محقق
زیرا که بهتحقیق تویی مفخر ایشان
نور رخ زواری و انس دل احرار
جان تن احبابی و تاجِ سرِ اخوان
در چنبر فرمان تو آورد فلک سر
تا حشر سرش هست در آن چنبر فرمان
هر خاک که زیر قدم خویش سپردی
هر ذره از آن خاک بشد افسر کیوان
هر کاو به خلاف تو زند خیمهٔ نصرت
گردون زند اندر دل او نشتر خذلان
شد پیکر بدخواه ز پیکان تو باریک
پیکان تو دادست بدو پیکر شیطان
گر هیچ کسی دفتر احسان بنویسد
نام تو کند فاتحهٔ دفتر احسان
آرایش دیوان ز مدیح تو فزاید
زیرا که مدیح تو بود زیور دیوان
از مدح تو فخر آرم و از مهر تو نازم
هرچند منم شاعر مدحتگر سلطان
بی مهر تو و مدح تو هرگز نزدم دم
کان جفت خرد دارم و این همبر ایمان
تا آب گوارنده نباشد بر مالک
تا آذر سوزنده نباشد بر رضوان
فرمانت روا باد چه در ملک و چه در دین
و اقبال به هر وقت تو را چاکر فرمان
خرم شده از حشمت تو مجلس احرار
روشن شده از طلعت تو محضر نیکان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از مقام والای یک خواجهای به نام بوجعفر غیلان سخن میگوید که در لشکر سلطان دارای فضیلت و کفایت است. او به طور خاص به تاثیرات مثبت و فرمانروایی او اشاره میکند که آرامش و نظم را در سراسر ایران برقرار کرده است. شاعر خواجه را نه تنها مقامدار بلکه مفخر همه انسانها میداند و او را به عنوان الگو و نور دل احرار معرفی میکند. در ادامه، شاعر به قدرت و نفوذ خواجه و تأثیرش بر دیگران اشاره کرده و بیان میکند که حتی زمین و خاکی که زیر قدمهای اوست، ارزشمند و باعظمت میشود. در پایان، شاعر بر اهمیت محبت و مهر او تأکید میکند و دعا میکند که فرمان او در هر دو حوزه ملک و دین برقرار باشد.
هوش مصنوعی: از میان تمام نیروهای سلطانی، تنها یک خواجه وجود دارد که مانند بوجعفر غیلان، از دانش و توانایی بالایی برخوردار است.
هوش مصنوعی: آن نعمت و فراوانی که به خاطر نیکو نویسندگی و سخنوری او در تمام ایران ایجاد شده، مردم را آرام و آسوده کرده است.
هوش مصنوعی: آن کسی که قلمش به فرمان او در گردش است، آسمان و جهان را خدمتگزار قدمهایش میداند و ستارههای درخشان را به خاطر چهرهاش میشناسد.
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا از گردون و زمان، داناتر و آگاهتر از جوهر انسانی را ندیده و نخواهد دید.
هوش مصنوعی: ای زیبای با خصائل نیکو، که تو محل توجه و خوشبختی هستی و ای انسان پاک و با صداقت، که تو مایهٔ افتخار بزرگان هستی.
هوش مصنوعی: همهٔ اربابان در توانایی و کمال در سطح بالایی قرار دارند، زیرا بهراستی تو بزرگترین و ممتازترین آنها هستی.
هوش مصنوعی: نور چهرهات روشناییبخش است و دل انسانهای آزاد را سرشار از محبت میکند. تو جان و روح دوستانی و همچون تاجی بر سر برادران خود میدرخشی.
هوش مصنوعی: به خاطر اراده و قدرت تو، تمامی موجودات تحت کنترل و فرمان هستند و تا روز قیامت نیز همچنان در این سلطه خواهند بود.
هوش مصنوعی: هر خاکی که زیر پا گذاشتی، هر ذره از آن خاک به مانند تاجی برای ستاره کیوان تبدیل شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد بر خلاف تو رزم و مبارزه کند، در دلش حسرت و ناامیدی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: بدخواه تو از تیر تو به شدت آسیب دیده و در نتیجه، به خاطر تیر تو، به شکل شیطان درآمده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد خوبیها و احسانات را یادداشت کند، نام تو را در آغاز آن دفتر خواهد آورد.
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه دیوان به خاطر تعریف و تمجید تو بیشتر میشود، چرا که ستایش تو خود زینتبخش دیوان است.
هوش مصنوعی: من به خاطر ستایش تو احساس سربلندی میکنم و به خاطر محبت تو به خود می بالم. هرچند که من شاعری هستم که به ستایش تو پرداختهام.
هوش مصنوعی: من بیمحبوبی تو هرگز سخن نمیگویم، زیرا که وجودم پر از عقل و درک است و این خود نشاندهندهی ایمان من است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب تلخ و ناخوشایند وجود داشته باشد، مالک (آدمی) از آن بهرهمند نخواهد شد، و تا زمانی که آتش سوزاننده و خطرناک وجود دارد، رضوان (بهشت) آرامش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای کسی که در فرمانروایی در دنیا و دین برتری داری، هر زمان که بخواهی، من از جان و دل در خدمتت هستم.
هوش مصنوعی: مجلس آزادگان به خاطر عظمت و جلال تو شاداب شده و محفل نیکان به نور چهره تو روشن گشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این گنبد گردان که برآورد بدین سان
…ـان
ای منظره و کاخ برآورده به خورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان
تاچون ز در باغ درآید مه نیسان
از دیدن او تازه شود روی بساتین
این گنبد پیروزهٔ بیروزن گردان
چون است چو بستان گه و گاهی چو بیابان؟
من خانه نه دیدم نه شنیدم به جز این نیز
یک نیمه بیابان و دگر نیمه گلستان
ناگاه گلستانش پدید آرد گلها
[...]
المنه لله که خورشید خراسان
از برج شرف گشت دگر باره درخشان
المنه لله که آراست دگر بار
دیوان خراسان بسزاوار خراسان
المنه الله که از کشتی عصمت
[...]
آن غیرت یزدان نگر و قدرت یزدان
از قدرت یزدان چه عجب غیرت چندان
هرگز نرسد کس بسر قدرت ایزد
هرگز نرسد کس بسر غیرت یزدان
گه کوه و بیابان کند از باغ و بساتین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.