تا فرّ نوبهار بیاراست بوستان
باد صبا ز خاک برآورد پرنیان
سَرْ گنج برگشاد و سَرِ نافه برگشاد
یاقوت و مشک داد به گلزار و بوستان
از سیم خام و لعل بدخشی نثار کرد
بر فرق شاخ نسترن و شاخِ ارغوان
مر دشت را ز سبزه بپوشید پیرهن
مرکوه را ز لاله برافکند طیلسان
بیرون کشید قافلهٔ زاغ را ز باغ
وز بلبلان به باغ فرستاد کاروان
قُمری کنون همی دهد از ارغنون خبر
طوطی کنون همی دهد از باربد نشان
آواز خویش ساخته مانند زیر و بَم
بلبل بهلالهزار و چکاوک به گُلْسِتان
پرورد آفتاب گل و لاله را به مهر
گاه است باده خوردن و گاه است گلفشان
گیتی جوان شدست بخور زان جوانه می
باید می جوانه چو گیتی بود جوان
بشگفت صد هزار گل از قدرت خدای
تاگل فشان کنند به بزم خدایگان
زیبای مُلکِ شاهی شاهِ مَلِک نژاد
سلطان کامکار، ملک شاهِ کامران
شاهی که بر خزانه و درگاه او سزد
افراسیاب خازن و جمشید پاسبان
شاهیکه جز موافق فرمان و طاعتش
گویی یکی دقیقه نگردد بر آسمان
جودش قضا شدست و رسیده بهر مکین
عدلش هوا شدست و رسیده بهر مکان
او را پَرَست تا بودت ناز بینیاز
او را سِتای تا بودت سود بیزیان
گوید همی خدای که خشنودم از ملک
کاو داد مر پدر را خشنودی روان
امروز شاه هفت زمین کردمش بدین
فردا چراغ هفت بهشتش کنم بدان
ای خسروی که ملک زمین و زمان توراست
فرماندهٔ زمینی و دارندهٔ زمان
تا داد خلق دادی و برداشتی ستم
بیداد کرد جود تو بر گنج شایگان
گویی اجل گشاده کند دیدگان خویش
هر جایگه که تیر نهادی تو در کمان
هر دشمنیکه تیغ تو بیند به روز جنگ
مغزش ز هیبت تو بسوزد در استخوان
داری جهان و قدر جهان داری از هنر
پس هم خدایگان جهانی و هم جهان
تاج و کلاه و افسر و تیغ و نگین و تخت
هر شش خدای کرده ز تو جاودان ضمان
هرکسکه مؤمن است و شناسد خدای را
داند یقین که مملکت توست جاودان
شاها ز باده خوردن تو خلق خُرّمند
وز شادمانی تو سپاه تو شادمان
می گوهر روان و تو مانند آفتاب
بر دست آفتاب سزدگوهر روان
هر چند طبع می بود آوردن نشاط
بیفر طلعت تو نیارد نشاط جان
دست تو هست کان و تو خورشید و می گهر
خورشید رنگ و گونهٔ گوهر دهد به کان
تا عالم است خسرو عالم تو باشیا
ملک تو بینهایت و عمر تو بیکران
رای تو شیر بند و مراد تو دلگشای
جود تو مالبخش و خلاف تو جانستان
در خدمت تو دولت باقی وفا نمای
در مجلس تو بنده معزی مدیح خوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف زیباییهای بهار و شکوفایی طبیعت میپردازد. او با ذکر تصاویری از گل و گیاه، دشتها و باغها، احساس شادابی را به تصویر میکشد. در ادامه به توصیف ویژگیهای یک پادشاه بزرگ میپردازد که با جود و عدل خود، ملک و مملکت را سرشار از سعادت کرده و مردم را خوشحال میسازد. پادشاهی که رهبری عادل و کارآمد است و مورد ستایش خداوند قرار دارد. در نهایت، شاعر از فضایل پادشاه و رابطهاش با خدا سخن میگوید و امیدوار است که در سایه عدل و بزرگی او، کشور به شکوفایی و خوشبختی برسد.
هوش مصنوعی: باد نرم بهاری با خود تازگی و جلوهای از زیبایی به باغ آورد و پرچمی از جنس ابریشم را از خاک بیرون کشید و به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: سر گنج را باز کردند و گرهی نافه را گشودند، یاقوت و مشک را به باغ و بوستان تقدیم کردند.
هوش مصنوعی: از سیم و سنگهای قیمتی زیبا بر سر شاخههای گل نسترن و گل ارغوان پاشیده شده است.
هوش مصنوعی: دشت با پوشش سبز به زیبایی در آمده و مانند پیرهنی بر تن کوههاست که با لالهها زینت داده شده و شال گردن لطیفی بر روی آن قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: قافلهای از زاغها را از باغ بیرون آورد و گروهی از بلبلها را به سمت باغ فرستاد.
هوش مصنوعی: پرنده قمر اکنون از ساز و آوازش خبر میدهد و طوطی نیز از هنرمندی باربد، نشانههایی به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: صدای خود را به زیبایی و تنوعی مانند نغمه بلبل در باغ گل و چکاوک در دشت گلابی میسراید.
هوش مصنوعی: پروردگار آفتاب، گل و لاله را به عشق و محبت به وجود آورده است. زمان نوشیدن شراب و زمان پاشیدن گلها به هم مربوط است.
هوش مصنوعی: دنیا جوان شده است، پس از آن نوشیدنی جوان باید مصرف کرد. همانطور که دنیا جوان است، باید از می جوان هم بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: بیش از صد هزار گل به خاطر قدرت خدا شگفتانگیز است، تا بتوانند در میهمانی خداوند، گلافشانی کنند.
هوش مصنوعی: زیبایی که در سرزمین پادشاهی است، پادشاهی که از نسل بزرگان آمده و سلطانی که در کارها موفق است، در واقع همان ملک شاهِ توانمند است.
هوش مصنوعی: پادشاهی که باید در خزانه و درگاهش فردی به اندازه افراسیاب مسئول باشد و کسی که چون جمشید نگهبان باشد.
هوش مصنوعی: شاهی که جز اطاعت و فرمانبرداری دیگران چیزی در آسمان وجود ندارد و همه چیز تحت کنترل اوست.
هوش مصنوعی: بخشش او به مقدر شد و به هر مکان رسید، انصاف او نیز به تدریج به همه جا گسترده شد.
هوش مصنوعی: او را دوست بدار تا همیشه از نعمتهایش بینیاز باشی، و او را ستایش کن تا همیشه از او بهرهمند و بیضرر باشی.
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: من از کسی که باعث خوشنودی پدرش شده راضیام.
هوش مصنوعی: امروز به مقام و قدرتی دست یافتهام که مانند هفت سرزمین است، و فردا میخواهم با این مقام، نور و روشنی بهشت را برای او فراهم کنم.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که فرمانروایی بر زمین و زمان از آنِ توست، تویی که بر جهان حاکم هستی و زمان را در دست داری.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به مردم کمک کردی و ظلم و ستم را کنار گذاشتی، بخشش و دست و دلبازی تو بر ثروتهای باارزش حاکم شد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که مرگ با دقت در حال نظارت بر هر جایی است که تو نشانهگیری کردهای و تیر را در کمان نهادهای.
هوش مصنوعی: هر کسی که در میدان جنگ به تو نگاه کند، از ترس و خوف وجود تو آنچنان تحت تاثیر قرار میگیرد که گویا مغز و عقلش به شدت داغ میشود و در استخوانش احساس سوزش میکند.
هوش مصنوعی: تو بزرگ و با ارزش هستی و دارای ویژگیهای برجستهای. در نتیجه، هم به مانند یک خدا اعطا شدهای و هم اینکه جهان را به تصرف خود درآمدهای.
هوش مصنوعی: تاج و کلاه و افسر و شمشیر و نگین و تخت هرکدام نمادی از قدرت و بزرگی است که همیشه از تو محفوظ خواهد ماند.
هوش مصنوعی: هر شخصی که به خداوند ایمان دارد و او را میشناسد، به خوبی میداند که سرزمین تو برای همیشه پایدار و دائمی است.
هوش مصنوعی: ای شاه، مردم از نوشیدن بادهی تو شاد و خوشحالند و به خاطر شادی تو، سپاه تو نیز خوشحال و شاداب است.
هوش مصنوعی: شما مانند آفتاب باشید که درخشش و ارزش خاصی دارد. جوهر واقعی وجود شما باید مانند نور آفتاب باشد و با این قدرت و زیبایی به دیگران روشنایی ببخشید.
هوش مصنوعی: اگرچه طبیعت به خودی خود میتواند شادی و نشاط به ارمغان آورد، اما زیبایی تو آنقدر خاص است که هیچ چیز دیگری نمیتواند آنقدر جان را شاد کند.
هوش مصنوعی: دست تو در اینجا مانند یک معدن است و تو همانند خورشید میدرخشی. این خورشید رنگ و زیبایی را به سنگ قیمتی میدهد، و زیبایی و شکوه گوهر به این معدن میافزاید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برقرار است، تو باید همچون خدای خودت سلطنت کنی؛ زیرا ملک و سلطنت تو بیپایان و عمر تو بیکران است.
هوش مصنوعی: نظر تو مانند شیر که بند را میشکند، و خواستهات دل را شاداب میکند. سخاوت تو مال را بخشش میدهد و نافرمانی تو جان را میستاند.
هوش مصنوعی: در خدمت تو، خوشبختی و سعادت میماند و وفاداری نشان میدهد. در هر جمعی که تو هستی، من بندهای هستم که به ستایش تو میپردازم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.