بشکفت و تازه گشت دگرباره اصفهان
از دولت و سعادت شاهنشه جهان
سلطان شرق و غربکه در شرق و غرب اوست
صاحبقِران و خسرو و شاه و خدایگان
شاهی که شد به طلعتش افروخته زمین
شاهی که شد به دولتش افراخته زمان
آباد کرده ی نظر و عدل او شدست
هر جا خراب کردهٔ شاهان باستان
با داستان نصرت او ژاژ و بیهده است
دیرینه سرگذشت و کهن گشبته داستان
گم شد گمان خلق در اوصاف دولتش
هرگز مکان خبر دهد و نیست در مکان
گویی که هست قدرت او دولت خدای
کاندر چگونگیش همی گم شود گمان
در رزمگاه نصرت و در بارگاه ملک
ایزد اگر به تیغ و به عدلش دهد زبان
تیغش به رزمگاه نگوید جز الحذر
عدلش به بارگاه نگوید جز الأمان
آنجا که شد ز نعرهٔ شبدیز او خبر
وانجا که شد ز شعلهٔ شمشیر او نشان
چون یخ فسردهگشت و چو انگشت سوخته
خون در رگ مخالف و مغز اندر استخوان
گه خشم او ز رُوم برآرد همی نفیر
گه سهم او ز ترک برآرد همی فغان
در هرکجا که هست اثرهای او پدید
بر قصرهای قیصر و بر خانههای خان
ای خسروی که حکم تو را کرد کردگار
بر هر سری مسلط و بر هر تنی روان
شادی همی کنند ز دیدار و خدمتت
در دیده روشنایی و در کالبد روان
از بس که در نبرد گران کردهای رکاب
و ز بس که در فتوح سبک کردهای عنان
در طاعت تو نیست سر هیچ کس سبک
بر بیعت تو نیست دل هیچکس گران
بس کس که از خلاف تو دادست سر به باد
بس کس که در خلاف توکردست جان زیان
ابله کسی بود که مخالف شود تو را
کش هم نهیب سر بود و هم هلاک جان
از اختر تو قِسم کواکب همی رسد
گه نَحْس در مُقابله گه سَعْد در قِران
آری چنانکه شاه ملوکی تو در زمین
هست اختر تو شاه کواکب در آسمان
چون دولت جوان هنر و دانش تو دید
ملک جوان سپرد به تو دولت جوان
بیدانش و هنر نتوان ملک یافتن
دولت به هیچکس ندهد ملک رایگان
شاها شد اصفهان جو سپهری پر از نجوم
تا رایت و رکاب تو آمد به اصفهان
این شهر چون شکفته یکی بوستان شدست
با دوستان نشاط همی کن به بوستان
در حجرههای خُرَم و در باغهای خوش
ساغر همی ستان ز کف ترک دلستان
گر عزم سوی رزم کنی باش کامکار
ور قصد سوی بزم کنی باش کامران
چونانکه رای توست به دهر اندرون بزی
چندانکه کام توست به ملک اندرون بمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن ناظر به شکوفایی و رونق دوباره شهر اصفهان در زمان سلطنت یک شاه بزرگ و نیکو است. شاعر به وصف ویژگیهای این شاه میپردازد و او را به عنوان منبع قدرت و عدالت معرفی میکند. شاهی که زمین و زمان به خاطر او شکوه یافته و بلایای گذشته فراموش شده است. او به پیروزیهایش در نبردها و عدالتش در حکومت اشاره میکند و مردم را به او ارادت و خدمتگزاری نشان میدهند. همچنین به ارزشهای هنر و دانش در حکمرانی اشاره میکند و نتیجه میگیرد که تنها با دانش و هنر میتوان به موفقیت رسید. در نهایت، اصفهان به یک باغ پر از نشاط و شادابی تشبیه شده که مردم آن در آن زندگی خوب و شادابتری دارند.
هوش مصنوعی: اصفهان بار دیگر با برکت و خوشبختی پادشاه خود شکوفا و تازه شد.
هوش مصنوعی: سلطان شرق و غرب که در حاکمیت او فرمانروایان و بزرگانی از جمله قهرمانان و پادشاهان وجود دارند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که به زیباییاش، زمین روشن شده است و پادشاهی که به خوشبختیاش، زمان شکوفا شده است.
هوش مصنوعی: در هر جایی که شاهان قدیم به ویرانی و نابودی پرداختهاند، آنجا به لطف نگاه و عدالت او دوباره آباد و رونق پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: داستان پیروزی و موفقیت او آنقدر بزرگ و با ارزش است که بازگویی داستانهای قدیمی و بیفایده است.
هوش مصنوعی: مردم در توصیف بزرگمنشی او به اشتباه افتادهاند و هیچ نشانهای از این عظمت در مکانهای عادی پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که قدرت او همانند دولت خداوند است، چنان که در چگونگی آن، انسانها به راحتی دچار شک و تردید میشوند.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد پیروزی و در کاخ قدرت الهی، اگر خداوند با شمشیر و عدالتش زبان بگشاید،
هوش مصنوعی: تیغ او در میدان جنگ فقط به احتیاط هشدار میدهد و عدالت او در درگاه فقط به آرامش و امنیت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در جایی که نعرهی اسب تندرو او به گوش میرسد و در جایی که نشانهای از شعلهی شمشیر او دیده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که یخ سرد و سخت میشود و انگشت سوخته خونش در رگها حس میشود و مغز در استخوانها فرورفته است.
هوش مصنوعی: گاه خشم او از سرزمین روم به گوش میرسد و صدای بلندی ایجاد میکند و گاه وقتی سهم او از سرزمین ترک میرسد، فریاد و نالهای به راه میاندازد.
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، نشانههای او را میبینی، هم بر کاخهای بزرگ رومیان و هم بر خانههای مردم عادی.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که خداوند با ارادهاش به تو تسلط و قدرت داده است، بر هر انسانی فرمانروایی و بر هر وجودی تسلط داری.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی از دیدن و خدمت کردن به تو به وضوح در چهرهها دیده میشود و جانها را روشن میکند.
هوش مصنوعی: از بس که در میدان جنگ پا را بر رکاب محکم گذاشتهای و از بس که در پیروزیها به آسانی خود را هدایت کردهای.
هوش مصنوعی: هیچکس در اطاعت از تو احساس سبکی و راحتی نمیکند و دل هیچکس در قبال بیعت با تو سنگین و غمگین نیست.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به خاطر مخالفت با تو، جان و سرشان را از دست دادهاند و بسیاری دیگر به خاطر همین مخالفت، دچار زیان شدهاند.
هوش مصنوعی: ابله کسی است که در برابر تو مقاومت کند، زیرا هم خطر را به جان میخرد و هم ممکن است آسیب جدی ببیند.
هوش مصنوعی: از ستارهی تو گاهی بدی و شگون به ما میرسد و گاهی خوشبختی و سعادت.
هوش مصنوعی: شکی نیست که تو در زمین مانند یک شاه و حاکم هستی، همانطور که ستاره تو در آسمان مانند یک ستاره درخشان است.
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت و شایستگی جوان و هنرمند تو را مشاهده کرد، پادشاه نیز آن قدرت را به تو سپرد.
هوش مصنوعی: بدون داشتن دانش و هنر، نمیتوان به حکومت و پادشاهی دست یافت. دولت و قدرت به کسی به صورت رایگان و بدون زحمت داده نمیشود.
هوش مصنوعی: ای سلطان، اصفهان بهشتی شده پر از ستارهها و زیباییها، چون پرچم و زین تو به این دیار آمده است.
هوش مصنوعی: این شهر مانند یک باغ زیبا و سرسبز شده است، بینهایت شادی و خوشی را با دوستانم در این باغ تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: در اتاقهای شاداب و در باغهای زیبا، هر لحظه از دلخواهیها و لحظات خوش زندگی بهرهمند باش.
هوش مصنوعی: اگر تصمیم به جنگ داری، موفق خواهی بود و اگر به میهمانی و شادی رویآوری، خوشبخت خواهی بود.
هوش مصنوعی: بر اساس خواسته و ارادهات در دنیا زندگی کن و هر چقدر که میخواهی در مقام و جایگاه خود باقی بمان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.