چون بهشت است این همایون بزم سلطان جهان
حَبّذا بزمی همایون چون بهشتِ جاودان
ساکنانش حورِ سیمین عارضِ زرین کمر
خازنانش ماه آتش ناوَکِ آهن کمان
نوبهارست این شکفته در میان نوبهار
بوستان است این نهاده در میان بوستان
چون لب رنگین خوبان آب او یاقوت رنگ
چون سر زلفین خوبان باد او عنبر فشان
در چنین خرم بهشتی شاه را بینم سهچیز
طالع میمون و فال فرخ و بخت جوان
شاه شادی کرد و می بر کف نهاد اندر بهشت
تا جهان شادی نمود از شادی شاه جهان
سایهٔ یزدان معزالدین والدنیا که او
تیغ کشور دار دارد بازوی کشور ستان
آنکه رایش را همی طاعتگر آید آفتاب
وانکه بختش را همی خدمتگر آید آسمان
رای او را شد موافق هم قضا و هم قَدَر
تیغ او را شد مسخر هم زمین و هم زمان
طبع او مر باد را هرگز نپندارد سبک
حلم او مر خاک را هرگز نینگارد گران
آفرین شاه بفزاید همی دین و خرد
فرخ آن کس کافرین شاه دارد بر زبان
سود دارد هرکه سر بر خط فرمانش نهاد
وان که سر بر خط ندارد جان کند بر تن زیان
معجز موسی و عیسی گر عصا بود و دعا
دست او ماند بدین و تیغ او ماند بدان
کو فریدون گو بیا تیغ ملک شاهی ببین
تا ببیند خردهٔ الماس را بر پرنیان
مار کرداری که چون دشمن ببیند پیکرش
همچو زهر مارگردد مغزش اندر استخوان
ای خداوندی که در عدل و جهانداری تو را
بندگی کردی اگر باز آمدی نوشیروان
روز فخر البارسلان را فخر باشد بر ملوک
زانکه آمد چون تو شاه از گوهر البارسلان
بیبزرگی کس خداوندی نیابد بر مجاز
بیهنر صاحبقرانی کس نیاید رایگان
چون تو را دادست یزدان هم بزرگی هم هنر
ملک و دولت را خداوندی تو و صاحبقران
شهریارا تا نمودی شادکامی روزِ بزم
شد جهانی سر به سر زین شادکامی شادمان
تو چو خورشیدی و یاقوت روان بر دست توست
دید کس خورشید را بر دست یاقوت روان
سروران اکنون از این شادی بیفزایند سر
خسروان اکنون از این رامش بیفروزند جان
گر دهی دستوری و فرمان سپاه خویش را
هر یک از شادی در این مجلس برافشاند روان
تا بخندد ارغوان و گل ز باد نوبهار
تاکه شاخ زعفران پرگل شود در مهرگان
ارغوان رخسار بادی بادهٔ گلگون بهدست
و آن که باشد دشمنت رخسار او چون زعفران
تاکه جان دارد به خدمت مجلس بزم تو را
بندهٔ شاعر معزی مدحگوی و مدحخوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک بزم باشکوه و بهشتی میپردازد که مربوط به شاهنشاه است. بزم مانند بهشت جاویدان و مملو از زیباییها و خوشیها توصیف شده و ساکنان آن را با حورهای زیبا و ماههای درخشان مقایسه میکند. شاعر از شادی و خوشبختی شاه سخن میگوید که با می و خوشحالی به بزم آمده است و بخت و طالعش نیز نیکوست. او همچنان به قدرت و حکمت شاه اشاره میکند و میگوید هرکسی که به او احترام بگذارد و اطاعت کند، بهرهمند خواهد شد. در نهایت، شاعر از بزرگی و هنر شاه صحبت میکند و بزم را به عنوان روزی شاد و مملو از سرور توصیف میکند که باعث خوشحالی همه حاضران شده است.
هوش مصنوعی: این جشن بزرگ و با شکوه همانند بهشت است، و چه خوب است که چنین جشن خاصی را تجربه کنیم، زیرا شبیه به بهشتی جاودانه است.
هوش مصنوعی: در این مکان، ساکنانی هستند که زیبایی و نازکی چهرهای همچون حور دارند و کمرهایی طلایی به تن دارند. نگهبانان اینجا همچون ماهی درخشان و آتشین، قدرتی شگرف و استواری همانند فلز آهن دارند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی بهار و گلهای شکفته در باغ اشاره دارد. بهار نوین است و گلها در وسط این بهار درخشان شدهاند، باغی که گلها در آن قرار گرفتهاند، نشاندهنده رونق و سرزندگی طبیعت است.
هوش مصنوعی: چون لبان خوشرنگ معشوقان، آب آنها مانند یاقوت است و چون سر زلفهای زیبای آنها، نسیمش خوشبو و مانند عطر عنبر پاشیده میشود.
هوش مصنوعی: در این بهشت خرم، سه چیز را برای شاه میبینم: شانس خوب، فال خوش و بخت جوان.
هوش مصنوعی: پادشاه خوشحال شد و جام می را در بهشت گذاشت تا سراسر جهان از خوشحالی او شادمان شود.
هوش مصنوعی: سایهٔ یزدان به معنای وجود او یا حمایت الهی است. معزالدین به شخصیتی اشاره دارد که در موقعیتی ویژه قرار دارد و در دنیا نیز قدرت و نفوذ زیادی دارد. او دارای قدرتی است که به او امکان میدهد کشورها را در دست بگیرد و بر آنها حکمرانی کند. به عبارتی، این شخص با قدرت و تسلط خود میتواند در سرنوشت کشورهای دیگر تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: آفتاب به کسی میتابد که عقل و تدبیرش در خدمت او باشد، و کسی که خوشبختیاش را در خدمت به دیگران میبیند، آسمان به او یاری میکند.
هوش مصنوعی: رای و تصمیم او با قضا و قدر همخوانی پیدا کرده و برنده شده است. قدرت او بر جهان زمان و زمین بهطرز شگفتآوری تسلط دارد.
هوش مصنوعی: روح و ویژگیهای او به گونهای است که هرگز باد را ناچیز نمیانگارد و صبر و آرامشش نسبت به خاک نیز آنقدر بالا است که هرگز آن را سنگین و دشوار نمیبیند.
هوش مصنوعی: مردی که در زبانش نمیتواند سخن از بیدینی و کافری شاه بگوید، در دیانت و عقلش افزوده خواهد شد و شکرگزار است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دستورات و فرمانها گوش میدهد و خود را با آنها وفق میدهد، از آن بهرهمند میشود. اما کسی که نه به این دستورها اهمیت میدهد و نه به آنها عمل میکند، با مشکل و زیان مواجه خواهد شد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که معجزات موسی و عیسی شامل عصا و دعا بود، اما آنچه از آنها به یادگار مانده، تیغ (سلاح) موسی است. به نوعی، بیان میشود که آنچه باقی مانده، نشاندهندهی قدرت و تأثیر آنها است، نه فقط معجزات ظاهری.
هوش مصنوعی: فریدون، بیا و دیدار کن از تیغ پادشاهی؛ تا ببینی چگونه حتی تکههای کوچک الماس بر روی پارچه نرم و گرانبهای پرنیان مینشینند.
هوش مصنوعی: مار در زمان خطر و دشمنی، به گونهای رفتار میکند که در برخورد با دشمن، به شدت خطرناک و کشنده به نظر میرسد و در عین حال، عقل و تدبیرش در وجودش محفوظ میماند.
هوش مصنوعی: ای پروردگاری که در عدالت و فرمانروایی به تو خدمت کردهام، اگر دوباره به دنیا برگردی، مانند نوشیروان خواهی بود.
هوش مصنوعی: روز فخر البارسلان برای پادشاهان مزیت و افتخار به شمار میآید، زیرا او مانند تو که شاه هستی، از نجابت و ارزش والای گوهر البارسلان آمده است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به مقامی والا دست یابد، مگر آنکه عظمتی در وجودش باشد. بدون مهارت و هنر، کسی نمیتواند به دستاوردی بزرگ برسد.
هوش مصنوعی: از آنجا که خداوند به تو هم بزرگی و هم هنر عطا کرده است، تو در واقع مالک و فرمانروای ملک و دولت هستی و باید از این موقعیت به خوبی استفاده کنی.
هوش مصنوعی: ای شهریار، وقتی که شادکامی و خوشحالی را به نمایش گذاشتی، روز جشن و شادی دیگری برای تمام دنیا به وجود آمد و همه در این خوشحالی شریک شدند.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی و همانند یاقوتی درخشان بر دستان تو است. هیچ کس نمیتواند خورشید را بر دستان یاقوتین ببیند.
هوش مصنوعی: حاکمان در این لحظه بر شادیهای خود بیفزایند و سرانجام پادشاهان نیز از این سرور و خوشی بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: اگر تو دستوری بدهی و فرمان سپاه خود را صادر کنی، هر یک از آنها از شادی در این مجلس روح و روان خود را به نمایش خواهند گذاشت.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، ارغوان و گل به شادی میخندند و با وزش باد، شکوفا میشوند تا اینکه در مهرگان، شاخ زعفران نیز پر از گل گردد.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبا و شاداب مثل گلافسار سرخ است و آن کسی که با تو دشمن است، چهرهاش مانند زعفران است، یعنی رنگ رو و زیبایی او در مقابل چهرهٔ زیبای تو هیچ است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جان در بدن دارم، من خدمتگزار مجلس بزم تو هستم و به عنوان یک شاعر، تو را ستایش میکنم و شعر میخوانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.