چون وزارت یافت صدر روزگار از شهریار
تهنیت گویم وزارت را به صدرِ روزگار
صاحب دنیا قوامالدین نظام مملکت
سید و شاه وزیران و وزیر شهریار
بُوالمحاسن عبدِ رزاق آنکه ارزاق بشر
کرد در دنیا به کلک او حوالت کردگار
بختیارش کرد گردون در روزارت همچنانک
خالقش کرد از خلایق در امامت بختیار
شاه عالم را چنو هرگز کجا باشد وزیر
در امامت بختیار و در وزارت اختیار
صدر دیوان وزارت چون مُزّین شد به او
تخت سلطانی مُزّین شد به شاه کامکار
منتظر بود این سعادت را جهان از دیرباز
یافت مقصود و برون آمد ز بند انتظار
این محل بود از گه میثاق آدم تَعبیه
اختران را در مسیر و آسمان را در مدار
چون موافق شد قضا با آسمان و اختران
آنچه اندر پرده پنهان بود کردند آشکار
عَمِّ او صدر وزیران از فِراست گفته بود
عبد رزاق است فخر دوده و تاج تبار
این فِراست بین که در انجام کار آمد پدید
آنچه آن پیر مبارک گفت در آغاز کار
ای شمال مشکبوی ای ره نورد زود رو
چون ز شهر بلخ باشد در نشابورت گذار
از زبان بندگان آن صدر ماضی را بگو
چشم بگشای و زخواب خوشزمانی سربرآر
تا ببینی پور خویش و نور چشم خویش را
پیش سلطان جهان با جاه و قدر و اقتدار
هم خرامان در امامت در لباس احتشام
همگرازان در وزارت بر بساط افتخار
ملک سلطان تازه گشت از رای ملکآرای او
چون زمین از ابر و آب و آفتاب اندر بهار
تا نه بس مدت چنان گردد که با انصاف او
آهوی دشتی امان یابد ز شیر مرغزار
گرگ را با میش باشد آشتی در پهن دشت
باز را با کبک باشد دوستی در کوهسار
خواست یزدان تا بود بر روی دین و روی ملک
از نگار کلک او در ملت و دولت نگار
علم او در دین تازی داد ملت را نظام
عدل او در ملک باقی داد دولت را قرار
در هوای عالم سِفلی چو نیکو بنگری
صافی و خالی نبینی از غبار و از بخار
با مبارک رای و تدبیرش هوای مملکت
هست صافی از بخار و هست خالی از غبار
یا رب اندر زینهارش دار تا با عدل او
از ستم کس را نبایدگفت یارب زینهار
آشنای طور سینا موسی عمران سزد
تاکه از معجز عصا در دست اوگردد چو مار
کدخدای شاه عالم صاحب عادل سزد
تا بر آرد کلک چون مارش زگمراهان دمار
تا به دیوان وزارت خامه و نامه به هم
از یمینش نامور شد از یسارش نامدار
خانهٔ ارزاق را مفتاح دارد بر یمین
دفتر آمار را فهرست دارد بر یسار
علم و عقلش را مُهَندِس کرد نتواند قیاس
حلم و جودش را محاسب کرد نتواند شمار
قادر یزدان که پیدا کرد چون او صورتی
یک تن از روی عدد وز روی معنی صدهزار
گر شکار دام صیادان بود نخجیر و مرغ
جان و دل بینم همی در دام شکر او شکار
با نسیم رای او در بوستان ِمملکت
شاخ عزم شاه عالم فتح و نصرت داد بار
جامه ی بختش بپوشیدند شاهان روز رزم
بایهٔ تختش ببوسیدند خانان روز بار
وهم او پیش از وزارت کرد چندانی اثر
تا ملک بشکست در غزنین مصاف کارزار
کرد رای روشن او بر سبیل تَقدمه
بر موالی کار سهل و بر معادی کار زار
گر زمین را از نسیم خلق او باشد نصیب
هرکجا خاری برویدگل بروید جای خار
ور کند بر نار نیرو خاطر وَقّاد او
بگسلاند روشنی و گرمی از اجزای نار
ای خداوند جهان را گشته دستور و مشیر
وی بزرگان جهان راگشته مقصود و مشار
ای همه علم امامان از علومت مقتبس
وی همه رسم وزیران از رسومت مستعار
حق شناس حقگزاری بنده و آزاد را
شادباش و دیر زی ای حقشناس حقگزار
از جهان و از خداوند جهان برخور که هست
هم جهان و هم خداوند جهانت خواستار
گرچه آصف را کرامات است در علم و هنر
ورچه اَحنف را مقامات است در حلم و وقار
با تو در علم و خرد آصف نباشد کاردان
با تو در حلم و وقار احنف نباشد بردبار
هست هر حرفی ز توقیع تو گنجی بیقیاس
هست هر بندی زانگشت تو بحری بیکنار
مرکب ملک و شریعت را سوار چابکی
از تو چابکتر نباشد این دو مرکب را سوار
با زبان گوهر افشانت چرا باید همی
رنج غواصان گوهر جوی در قعر بحار
گر عیار زر ز صراف و مَحَک پیدا شود
هرکجا بوته است و سکه در بلاد و در دیار
آنکجا باشد دل و طبع تو صراف و محک
زر الفاظ و معانی را پدید آید عیار
روی دولت تازه باشد روی دین آراسته
تا بودکلک مبارک در بنانت مشکبار
باز اقبال است و بر سیم و سمن هر ساعتی
در بنان فرخ تو بارد از منقار قار
لیکن آن قاری که از منقار او بارد همی
قیمتی تر باشد از یاقوت و دُرّ شاهوار
سرنگون است او و دارد دوستان را سرفراز
مشکبار است او و دارد دشمنان را خاکسار
تو به خلق مصطفائی او به شکل خیزران
تو به علم مرتضائی او به فعل ذوالفقار
ای خداوندی که اندر آفرین و مدح تو
طبع من طوبی اثر شد شعر من شعری شعار
هست پیش تو نثار دیگران زر و گهر
من ز هر دو پیش تو نیکوتر آوردم نثار
کان نثار دیگران گردون ز هم بِپراکند
وین نثار من بماند تا قیامت یادگار
تا همی بر عالم علوی بود سیاره هفت
تا همی برعالم سفلی بود عنصر چهار
باد با رای شریفت هفت سیاره قرین
باد با طبع لطیفت چار عنصر سازگار
بر حصار دولت تو پاسبان اقبال باد
باسبان اقبال بهتر چون دول باشد حصار
پشت اسلامی همیشه، کردگارت باد پشت
یار انصافی همیشه، شهریارت باد یار
ناصحت منصور و والا، حاسدت مقهور و پست
دوستت شاد و گرامی دشمنت غمخوار و خوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مدح و ستایش عبدالرزاق، وزیر قوام الدین نظام مملکت، پرداخته است. شاعر با توجه به فضائل و شایستگیهای او، اشاره میکند که وزارت او برکتی برای مملکت و پادشاهی است. شاعری از ویژگیهای مثبت عبدالرزاق، همچون علم، تدبیر و عدل او یاد میکند و آن را عامل پیشرفت و رفاه کشور میداند.
شاعر همچنین به اهمیت مشورت و همراهی با او در اداره کشور اشاره میکند، و از خداوند میخواهد که ایشان را در راه انصاف و عدالت یاری کند. در انتها، شاعری آرزو میکند که این نثار و مدح برای همیشه در یادگار بماند و اثرات مثبت آن بر کشور و مردم دوام داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که وزیر در زمان خود از پادشاه مقام خود را دریافت کرد، خوشحالی و تبریک میگویم به مقام وزیری که در این زمان به او تعلق گرفته است.
هوش مصنوعی: قوامالدین که شخصیتی influential و برجسته در امور حکومتی است، به عنوان وزیر و مشاور اصلی شاه، نقش مهمی در اداره و ساماندهی مملکت دارد. او در واقع کسی است که به تقویت و تداوم حکمرانی و ساماندهی امور جاری کشور کمک میکند.
هوش مصنوعی: عطر و زیباییهای او نمایان است، او کسی است که روزیهای مردم را در دنیا به قلم خود به خداوند منتقل کرد.
هوش مصنوعی: سرنوشت تو را روزگار خوشبخت کرده است، همانطور که خالق، تو را از میان مردم در مقام رهبری انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان انتظار داشت که وزیر در مقام رهبری و هدایت، مانند شاه عالم خود را نشان دهد و بر سرنوشت دیگران تأثیر بگذارد. در حقیقت، مقام شاهی و وزارت هرگز به یکدیگر شباهت نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: وقتی صدر دیوان وزارت آراسته و زیبا شد، تخت سلطنت نیز به زیبایی آراسته شد.
هوش مصنوعی: این خوشبختی که سالها در انتظار آن بودیم، اکنون به مقصد رسید و از قید و بندهای انتظار آزاد شدیم.
هوش مصنوعی: این مکان، جایی است که پیمان آدم گذاشته شد و ستارهها در مسیر خود و آسمان در مدار خود قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که مقدرات الهی با آسمان و ستارهها همراستا شد، آنچه در خاموشی و پنهانی بود، به آشکارا نمایان گشت.
هوش مصنوعی: عموی او، صدر وزیران، با هوش و ذکاوت خود گفته بود که عبد رزاق، افتخار خاندان و نشانی از عظمت آنها است.
هوش مصنوعی: این هوش و ذکاوت را ببین که در حین انجام کار چقدر خوب نمایان شد. آنچه آن مرد پیر و خوشبخت در ابتدای کار بیان کرد، اکنون به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: ای شمال خوشبو و خوشعطر، ای مسافری که سریع و چابک هستی، وقتی از شهر بلخ عبور میکنی، به نشابور میرسی.
هوش مصنوعی: از زبان بندگان، دربارهٔ گذشتهٔ نیکو صحبت کن. چشمانت را بگشای و از خواب خوشی که در گذشته داشتی بیدار شو.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بتوانی فرزند خود و نور چشم خود را با شکوه و عظمت در حضور پادشاه جهان مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به افرادی است که با وقار و ظاهری آراسته در مقام رهبری و هدایت قرار دارند، در حالی که دیگرانی که میتوانند به عنوان کارگزاران و مدیران نقش ایفا کنند، نیز با افتخار و غرور در مقامهای خود حضور دارند. این بیان نشاندهندهی ترکیبی از عظمت ظاهری و شأن اجتماعی در قدرت و مسئولیت است.
هوش مصنوعی: سلطان به تازگی از تدبیر و خرد خود موفق شده است، مانند زمین که در بهار با بارش باران و تابش آفتاب، دوباره زنده و سرسبز میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شرایط به گونهای پیش رود که آهوی بیگناه و لطیف از خطر شیر وحشی در دشت رهایی پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر گرگ و میش در دشت با هم صلح کنند، در کوهها هم باز و کبک میتوانند دوستی داشته باشند.
هوش مصنوعی: خواست خداوند این بود که بر چهره دین و کشور، زیبایی و زینت وجود داشته باشد و این زیبایی از قلم او در جامعه و حکومت جلوهگر شود.
هوش مصنوعی: دانش او در دین عربی، نظم و نظام را به ملت هدیه داد و عدالت او در کشورش، اقتدار و ثبات را فراهم کرد.
هوش مصنوعی: در این دنیا و فضای پست، اگر به دقت نگاه کنی، نمیتوانی چیزی را بدون غبار و بخار پیدا کنی.
هوش مصنوعی: با فکر و تدبیر خوب او، وضعیت کشور پاک و روشن است و از آلودگی و ناپاکی خالی شده است.
هوش مصنوعی: خداوندا، لطفاً مرا در پناه خود نگهدار تا با عدالت خود، هیچکس نتواند از ستم به من شکایت کند.
هوش مصنوعی: آشنای کوه طور، موسی پسر عمران است که سزاوار است تا معجزهاش، یعنی عصای او، مانند ماری در دستانش حرکت کند.
هوش مصنوعی: ریاست و فرمانروایی باید به کسی تعلق گیرد که انصاف و عدالت را رعایت کند و قادر باشد به خوبی از حق و حقوق مردم دفاع کند، مانند کسی که میتواند با توانایی خود از چنگال ناپاکیها مردم را رهایی بخشد.
هوش مصنوعی: در این بیت به این اشاره میشود که با نوشتن نامهها و مستندات در دیوان وزارت، نامی بزرگ و مشهور از دست راست او به دست آمده و از دست چپش نیز به جایگاه و شهرتی رسیده است. به طور کلی، این بیانگر اهمیت نوشتن و مستندسازی در دستیابی به موفقیت و شهرت است.
هوش مصنوعی: در سمت راست، کلید خانهی نیازمندیها قرار دارد و در سمت چپ، فهرستی از آمار و اطلاعات نگهداری میشود.
هوش مصنوعی: علم و خرد او را نمیتوان مهندسی کرد و نمیتوان محاسبه کرد که صبر و generosity او چه اندازه است.
هوش مصنوعی: خالق بزرگ، وقتی که موجودی را خلق کرد، به شکل انسان درآورد که در ظاهر فقط یک نفر است، اما از نظر معنا و مفاهیم، هزاران معنی و عمق دارد.
هوش مصنوعی: اگر صید و شکار در دام صیادان قرار گیرد، من با دل و جان خود زیباییها و لذتهای روحی را در دام شیرین او مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: با وزش نسیم محبت او در باغ کشور، شاخههای اراده و همت شاه، پیروزی و موفقیت به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: سرنوشت خوب او را شاهان در میدان جنگ بر تن کرد و خانها در روز جشن و سرور، بر تختش بوسه زدند.
هوش مصنوعی: او به عنوان وزیر، تأثیر زیادی از خود بر جا گذاشت، تا جایی که در غزنین جنگ و نبردی رخ داد که سرنوشت کشور را تغییر داد.
هوش مصنوعی: او با اندیشه روشن خود، راه پیشرفت و کامیابی را برای پیروانش هموار کرده و در مقابل، در آینده با کارهای دشوار و چالشبرانگیز روبرو خواهد شد.
هوش مصنوعی: نفس پاک خداوند به هر گوشهای از زمین برکتی میبخشد. هر جایی که خار رشد کند، گل نیز خواهد رویید.
هوش مصنوعی: اگر نیروی فکر و اراده او به آتش برسد، میتواند حرارت و روشنی آن را از اجزایش جدا کند.
هوش مصنوعی: ای خداوند، تو کسی هستی که جهان را به نظم و ترتیب درآوردهای و بزرگترین شخصیتها را به هدف و مقصودشان هدایت میکنی.
هوش مصنوعی: ای همه دانش امامان از علم تو الهام گرفته است و همه آداب و رسوم وزیران از سنتهای تو اقتباس شدهاند.
هوش مصنوعی: به افرادی که حق دیگران را میشناسند و به درستی آن را ادا میکنند، تبریک میگویم و برایشان آرزوی زندگی طولانی دارم.
هوش مصنوعی: از دنیا و خداوند دنیا بهرهمند شو، چرا که هم دنیا و هم خداوند، تو را میطلبند و خواهان تو هستند.
هوش مصنوعی: هرچند آصف در دانش و هنر دارای ویژگیهای برجستهای است، اما احنف در صبر و وقار مقامهای عالی دارد.
هوش مصنوعی: با تو در زمینه دانش و حکمت، کسی مانند آصف وجود ندارد و در صبر و تحمل نیز، مردی چون احنف نمیتواند برابر تو باشد.
هوش مصنوعی: هر کلمهای که از دستخط تو نوشته شده، گنجی ارزشمند و بینظیر است و هر بند و جملهای که از انگشت تو نشأت گرفته، دریایی است بیپایان.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به اندازه تو، که چابکترین سوارکار هستی، بر این دو مرکب که نمایانگر ملک و شریعت هستند، سوار شود.
هوش مصنوعی: چرا با سخنهای ارزشمند خود نمیتوانی به دیگران کمک کنی و باید به فراموشی بسپاری زحمات غواصانی را که در اعماق دریاها به دنبال جواهرات میگردند؟
هوش مصنوعی: اگر ارزش واقعی طلا از دست صراف و میزان مشخص شود، در هر جا که طلا و سکه وجود داشته باشد، در شهرها و دیارها همگی مشخص خواهد شد.
هوش مصنوعی: جایی که دل و روح تو مانند یک صراف باشد، توانایی تشخیص ارزش کلمات و معانی مختلف را پیدا میکند.
هوش مصنوعی: چهرهی خوشبختی تازه است و چهرهی دین زیبا و آراسته به خوبی، تا زمانی که قلم خوشخط و خوشامضا در دستان تو باشد و زندگیات خوشبو و خوش یمن باشد.
هوش مصنوعی: بار دیگر شانس و سعادت سراغ آمده و هر لحظه از نوید خوشی بر گلهای زیبا و درختان میریزد. دو رنگی و نشاط از دهان پرندگان برمیخیزد.
هوش مصنوعی: ولی آن کسی که از صدای او کلام میریزد، ارزشمندتر از یاقوت و مروارید است.
هوش مصنوعی: او به زمین افتاده و دوستانش را بزرگ و محترم دارد، در حالی که در مقابل، دشمنانش را حقیر و فروتن میبیند.
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و خلق پیامبر اسلام شبیه هستی و او به خوشفرمی و ظرافت چوب خیزران. تو به علم و دانایی حضرت علی(ع) مشهوری و او به قدرت و کارایی ذوالفقار، شمشیر حضرت علی، توصیف میشود.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، که در آفرینش و ستایش تو، خوی و ذاتی طبع من به زیبایی و لطافت درآمده است، شعر من به نوعی به نماد تو تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: من هر آن چیزی که از دیگران به تو تقدیم میشود، از زر و گوهر بهتر و با ارزشتر برای تو آوردهام.
هوش مصنوعی: اگر هدیه و نذری که برای دیگران انجام میشود، روزگاری به فراموشی سپرده شود، اما آنچه من به دیگران تقدیم کردهام، همواره به عنوان یادگاری در تاریخ باقی میماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سیارات هفتگانه بر آسمانهای بالا وجود دارند، عناصر چهارگانه در زمین و دنیای پایینتر وجود دارند.
هوش مصنوعی: باد با عقل و اندیشهٔ بلندت به هفت سیاره نزدیک است و با طبیعت لطیف تو، چهار عنصر به خوبی هماهنگ هستند.
هوش مصنوعی: کسی که از دولت تو محافظت میکند، باید خوشبختی را برای تو به ارمغان بیاورد؛ چراکه خوشبختی بهتر از دولت است و باید دوری از آن را در نظر داشت.
هوش مصنوعی: خداوند همواره پشت و پناه اسلام باشد، و یار و مددکار تو، عادل و انصافگرا باشد تا همیشه بر گردنگیری تو قرار گیرد.
هوش مصنوعی: مردم نیکخواه و پسندیده به شما احترام میگذارند و شما را برتر میدانند. در حالی که حسادتورزان و دشمنانت در موقعیتهای ضعیف و پست قرار دارند. دوستانت شاد و گرامیاند، در حالی که دشمنان دلتنگ و نابود شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.