زین مبارکتر به عمر اندر نباشد روزگار
زین همایونتر به سال اندر نباشد شهریار
ملک و دولت را کنون تاریخ نو باید گزید
زین همایون اختیار و زین مبارک روزگار
جبرئیل امروز بر بزم وزیر شاه شرق
اختران کرد از بروج چرخ پنداری نثار
تا در ایوان نو آیین پیش خسرو صف زدند
لعبتان چین و کشمیر و بتان قندهار
یا زمین از گوهر و زر هر چه پنهان کرده بود
در سرای فخر ملک امروز بنمود آشکار
پیش خسرو در سجود آمد جهانی در صور
وز عدم سوی وجود آمد بهاری پرنگار
هر کجا اقبال خسرو باشد و رای وزیر
در سجود آید جهان و در وجود آید بهار
دیدهام در دولت و ملک ملک سلطان بسی
بزمهای دلفروز و جشنهای شاهوار
بر مثال این ندیدم هیچ بزمی نامور
وز قیاس این ندیدم هیچ جشنی نامدار
ناصرالدین شهریارست و نظامالدین وزیر
از معزالدین و از خواجه جهان را یادگار
خواجه آن بهتر که هم باشد ز خواجه گوهرش
شهریار آن بهکه باشد اصل او از شهریار
ای فراوان میزبانان دیده اندر شرق و غرب
میزبانی چون نظامالدین کجا دیدی بیار
هم به کف نعمت نشان و هم به دل منت پذیر
هم به جان خدمت نمای و هم بهتن طاعتگزار
در کدامین خاطری آید چنین تهذیب شغل
از کدامین همتی گنجد چنین ترتیب کار
میزبان باید که باشد در ضیافت کامران
کامران است او به فر پادشاه کامکار
خسرو عادل ملک سنجر خداوند عجم
قبلهٔ شاهان و تاج ملت و فخر تبار
آن جهانداری که تا او بست بر شاهی کمر
بند ملک و دین بدان بند کمر گشت استوار
آن که در شاهی و در مردی به او میراث ماند
از سلیمان و علی انگشتری و ذوالفقار
باد نصرت جست تا شبدیز او شد باد پای
آب بدعت رفت تا شمشیر او شد آبدار
هرکه با او باد ساری کرد در روی زمین
گشت در زیر زمین از خاکساری خاکسار
روز رزمش دست زد گفتی زمین در آسمان
یا زمین را آسمان در بر گرفت از بس غبار
چون میان نار سوزان دم زنند اعدای او
زمهریر سرد بیرون آید از اجزای نار
جان بلرزد در هوای رزمگاهش روز رزم
سر بساید بر زمین بارگاهش روز بار
پیش او رفتن پیاده حشمتی داند بزرگ
هر هنرمندی که بر اسب هنر گردد سوار
چون شود بر بدسگالان خشم او آتشفشان
چون شود بر نیکخواهان جود او دینار بار
تیغ عزرائیل دارد در یسار و در یمین
دست میکائیل دارد در یمین و در یسار
مشتری و زهره را از جور بهرام و زحل
تا نه بس مدت دهد عدلش امان و زینهار
ماه مَنجوقش به قدر از ماه گردون بگذرد
شیر شادُروان او شیر فلک گیرد شکار
نعل اسب او هلال است و سِتامش کوکب است
آفتاب است او و اسبش آسمان اندر مدار
آسمانی پرکواکب بر زمین هرگز که دید
کآفتاب او یکی باشد هلال او چهار
ای ز فرّ تو برادر خرم اندر دار ملک
وی ز عدل تو پدر خشنود در دارُالقَرار
آن که هست از تو بلند او را که یارد کرد پست
وان که هست از تو عزیز او را که یارد کرد خوار
تیغ برّان تو چون در کارزار آید پدید
شیرِ غران خویشتن پنهان کند در مرغزار
گر تو خواهی از جهان سازی حصاری بر عدو
ور تو خواهی در جهان باقی نماند یک حصار
شرح مدح تو ز انبوهی نگنجد در ضمیر
شکرِ عدلِ تو ز بسیاری نگنجد در شمار
گرچه آتش را به طبع اندر شرارست و دخان
آتشی خواه از قِنینه بیدخان و بیشرار
نورش از خورشید و ماه و لطفش از جان و خرد
بویش از مشک و عبیر و رنگش از گلنار و نار
گردد از طبعش دل غمناک بیسودای غم
گردد از فعلش سر مخمور بیرنج خمار
بر رخ سیب است خون از عشق او در بوستان
بر دل لاله است داغ از رشک او در لالهزار
جام ازین آتش بیفروز ای شه گیتی فروز
تا شود رایت نشاط افزای و طبعت شادخوار
دست دست توست گیتی را به پیروزی ستان
روز روز توست، عالم را به بهروزی گذر
تا به فر دولت تو در پناه بخت تو
کدخدای تو چنین مجلس بسازد صدهزار
تا بتابد آفتاب و تا بگردد آسمان
تا بباید روزگار و تا بماند کردگار
آفتابت بنده باد و آسمانت باد رام
روزگارت باد چاکر کردگارت باد یار
در سرای سروری امروز تو خوشتر ز دی
بر سریر خسروی امسال تو بهتر ز پار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی دوران سعادتمند و مبارک پادشاهی ناصرالدین شاه و وزیرش نظامالدین است. شاعر بیان میکند که در تاریخ، چنین روزگار و پادشاهی باعظمتی وجود نداشته است. او از جشن بزرگ و باشکوهی که در بارگاه شاه برگزار شده، سخن میگوید و از نقش جبرییل و زیباییهای زمین و آسمان در این بزم یاد میکند. پادشاهی و عدل شاه و وزیر باعث برکت و شکوفایی در جهان شده است و شاعر مقایسههایی انجام میدهد که نشاندهندهی عظمت و تواناییهای آنهاست. همچنین، شاعر به ویژگیهای پادشاهی و خدمتگزاری وزیر اشاره میکند و آرزو میکند که روزگار همچنان به این خوبی ادامه یابد. در نهایت، شاعر از خدای بزرگ و شکرگزاری بهخاطر این نعمتها صحبت میکند و برای پادشاه آرزوی موفقیت و سعادت میکند.
هوش مصنوعی: در زندگی هیچ روزی خوشتر و با ارزشتر از این روز وجود ندارد و هیچ پادشاهی هم شادتر و بزرگوارتر از این پادشاه نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اکنون باید تاریخ جدیدی برای پادشاهی و حکومت انتخاب کرد، در این روزهای خوش و با چنین انتخاب عالی.
هوش مصنوعی: امروز جبرئیل در مهمانی وزیر شاه شرق حضور یافت و از برجهای آسمان دانایی و نکات ارزشمند را نثار کرد.
هوش مصنوعی: در دربار شاه، دختران زیبا و خوشسلیقه از چین و کشمیر و بتهای قندهار صف کشیده بودند و به نوبه خود به نمایش جلال و زیبایی پرداختند.
هوش مصنوعی: زمین هر آنچه از جواهر و طلا پنهان کرده بود، امروز در کاخ فخر ملک به نمایش گذاشته شد.
هوش مصنوعی: در حضور خسرو، جهانی در حالت خضوع و نذری به سمت وجود آمد. فصل بهاری با چهرهای زیبا و پررنگ نیز پدیدار شد.
هوش مصنوعی: هر جایی که بخت و اقبال یک پادشاه در اوج باشد و نظر مشاور او به نیکی و احترام باشد، آنجا جهان آباد و شاداب خواهد بود و مانند بهار زندگی خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: در دوران سلطنت و حکومت پادشاه، مراسمهای شادیبخش و جشنهای باشکوه زیادی را مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: در هیچ جشنی مانند این جشن و هیچ مهمانی به شهرت این بزم ندیدم.
هوش مصنوعی: ناصرالدین شهریار و نظامالدین وزیر به یاد معزالدین و خواجه جهان، یادگاری از خود به جا گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: بهتر است کسی که از نظر مقام و موقعیت برتر است، از نظر اصالت و خانواده نیز در ریشههای خود از افراد با اهمیت و نیکو باشد.
هوش مصنوعی: ای کسانی که در شرق و غرب، میزبانان زیادی را دیدهاید، بفرمایید که مانند نظامالدین میزبانی را کجا دیدهاید؟
هوش مصنوعی: به تو هم نیکی و نعمت میرسانم، هم با دل و جان از تو سپاسگزاری میکنم. در عین حال، با جانم به تو خدمت میکنم و با بدنم به انجام وظایف و اطاعت از تو میپردازم.
هوش مصنوعی: از کدام فکر و اندیشه چنین اصلاح و تربیتی به وجود آمده است و از کدام تلاش و کوشش این نظم و ترتیب در کارها حاصل شده است؟
هوش مصنوعی: میزبان باید در مهمانی موفق و خوشبخت باشد و او کسی است که به جایگاه و عظمت پادشاه دست یافته است.
هوش مصنوعی: خسرو عادل، شاه سنجر که خداوند سرزمینهای عجم است، نقطهعطف شاهان و نماد بزرگمنشی و افتخار خانوادههاست.
هوش مصنوعی: کسی که بر دنیا حاکم است، هنگامی که کمربند پادشاهی و دین را به دور خود بست، به این اعتبار است که کاملاً مستحکم و محکم گشته است.
هوش مصنوعی: کسی که در مقام پادشاهی و مردی قرار دارد، از سلیمان و علی به او میراثی باقی مانده است که شامل انگشتری و شمشیر ذوالفقار میشود.
هوش مصنوعی: باد پیروزی به کمک او آمد، تا اینکه شبدیز او (اسب او) شجاع و نیرومند شد. باد جمعآوری آب برای او بود، تا شمشیرش پرقدرت و آبدار گردد.
هوش مصنوعی: هر کس که در زندگی با دیگران به نیکی و محبت رفتار کند و در عین حال از غرور و تکبر دوری کند، در نهایت در دلها جاودانه و مورد احترام میشود، حتی اگر در ظاهر در زندگی موفق نباشد.
هوش مصنوعی: روز جنگش دست به کار شد و غبار زیادی به پا کرد، به حدی که گویی زمین در آسمان فرورفته یا آسمان زمین را در آغوش گرفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنان در آتش سوزان دم میزنند، سرما و زمهریر از اجزای همان آتش خارج میشود.
هوش مصنوعی: جان انسان در هوای میدان جنگ به لرزه درمیآید و در روز نبرد، سر به زمین میگذارد و در روز آرامش، در کاخ خود استراحت میکند.
هوش مصنوعی: نزدیک شدن به بزرگترها و افراد با تجربه، نشاندهندهی تواضع و احترام است. هر کسی که به هنر تسلط دارد، باید بداند که از روی فروتنی و با پای پیاده به آنها نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند بر بدکاران خشمگین شود، مانند یک آتشفشان فوران میکند و زمانی که بر نیکوکاران رحمت کند، مانند بارشی از سکههای طلا نیکو و فراوان میبارد.
هوش مصنوعی: عزرائیل با تیغ برندهاش در یک طرف قرار دارد و در طرف دیگر میکائیل حضور دارد.
هوش مصنوعی: عدالت بهرام و زحل تا مدت زیادی باعث حفظ امنیت و آرامش مشتری و زهره خواهد بود.
هوش مصنوعی: ماه مَنجوقش به اندازهای از ماه آسمان دور میشود که شیر خوشحال جان او، شکار شیر آسمان را در دست میگیرد.
هوش مصنوعی: نعل اسب او به شکل هلالی است و زینش مانند ستاره میدرخشد. او همچون خورشید است و اسبش در مدار آسمان قرار دارد.
هوش مصنوعی: آسمان پرستاره هرگز ندید که آفتاب تنها یکی باشد و ماه چهار مرحله داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای برادر، به خاطر قدرت و عظمت تو در خوشحالی و آرامش به سر میبرند، و پدر هم به خاطر انصاف و عدل تو در این سرزمین از زندگی راضی و خشنود است.
هوش مصنوعی: هر کس که به خاطر تو مقام و مرتبهاش بالا رفته، اگر کسی باعث شود او را پست کند، از او دوری کن. و هر کس که به خاطر تو عزیز و گرامی است، اگر کسی بخواهد او را بیارزش کند، از او دوری کن.
هوش مصنوعی: هرگاه شمشیر برّان تو در میدان نبرد ظاهر شود، آن گاه شیر خشمناک در دل خود را پنهان میکند و در دشت پنهان میگردد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی میتوانی بر دشمن خود حفاظی بنا کنی و از خطرات او در امان بمانی، اما اگر بخواهی، میتوانی به حدی عمل کنی که هیچ حصاری در این جهان باقی نماند.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو به قدری زیاد است که در دل من نمیگنجد و نعمتهای تو به قدری فراوانند که نمیتوان آنها را در شمارش آورد.
هوش مصنوعی: هرچند که آتش به طور طبیعی زبانه میکشد و دود ایجاد میکند، اما ممکن است آتشی پیدا شود که بدون دود و شعله باشد.
هوش مصنوعی: نور او مانند نور خورشید و ماه است، محبتش از عمق وجود و智慧 نشات میگیرد، بوی او خوشبو و دلپذیر مانند مشک و عطر است، و رنگش زیبا و جذاب مانند گلهای سرخ و انار است.
هوش مصنوعی: اثر طبیعی او، دل را غمگین میکند و کسی که دلش غم دارد، بیخواست و اراده نیز دچار غم میشود. همچنین عمل او، کسی را که سرش نیاز به آرامش دارد، بیهیچ دردی به حالت سرمستی میبرد.
هوش مصنوعی: بر چهره سیب، نشانی از عشق او به چشم میخورد و در دل لاله، درد و حسرتی از غیرت او حس میشود. در باغی که گلها شکوفا هستند، این عشق و حسرت به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: ای پادشاه جهانی، جامی از این آتش شعلهور کن تا پرچم شادی و نشاط بلند شود و روح و جسم تو شاداب گردد.
هوش مصنوعی: دست تو بر سر دنیای ماست و پیروزیها از آن توست. هر روز را به خوشی و سعادت بگذران و عالم را در جهت بهبود و پیشرفت هدایت کن.
هوش مصنوعی: تا وقتی که سعادت و کامیابی تو برقرار است، کدخدای تو چنین مجلس پرزرق و برق و با شکوهی را برپا کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آفتاب درخشش داشته باشد و آسمان در گردش باشد، تا زمانی که روزگار به پایان برسد و خالق باقی بماند.
هوش مصنوعی: ای آفتاب، بنده و خدمتگزار تو هستم و آسمان تو هم رام و مطیع است. امیدوارم روزگار تو خوش و دلپذیر باشد و من همیشه در خدمتت باشم.
هوش مصنوعی: امروز در کاخ سلطنتی تو، خوشحالی و زیبایی بیشتر از دیروز است و بر تخت پادشاهیات در این سال، وضعیت بهتری نسبت به سال گذشته داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.