ترکیکه دو لب شیرین چون شهد و شکر دارد
دو دایرهٔ مشکین بر طرف قمر دارد
خط بر رخ اوگویی بر ماه زره دارد
دل در بر اوگویی در سیم حَجَر دارد
سیّ و دوگهر بینم در تنک دهان او
بر رویگهرگویی دو تَنک شَکر دارد
گوهر گهر ار دارد گیرد ز شعاع خور
خور نور بدان روشن سی و دوگهر دارد
باریک تنم دایم چون موی و میان دارد
خمیده قدم دایم چون زلف و کمر دارد
در جستن او هر کس اندر غم هجرانش
دو پای به ره دارد دو دست به سر دارد
من نامهٔ نام او پیوسته ز بر دارم
و او نام کسی دیگر پیوسته ز بر دارد
امروز به شهر اندر هر مهتر و هر کهتر
زین حال نشان دارد زین کار خبر دارد
ای دلبر سیمین بر هستی توکمر زرین
عاشق ز غم هجرت رخسار چو زر دارد
بیداد کنی بر من دادم ندهی هرگز
بیداد تو بر جانم هر روز حشر دارد
خصم تو منم جانا رفتم بهسوی داور
تا از دل و جان من بیداد تو بردارد
یابد به در داور پیروزی و بهروزی
هر خصمکه او پشتی از میر عمر دارد
فرزند قوامالدین داماد شه قزوین
میری که سپاه خویش از فتح و ظفر دارد
قزوین به همه وقتی با نور و نوا بودست
هر ذره به جاه اندر صد نور و صُوَر دارد
هست از خردش دولت هست از پدرش حشمت
هم فرّ خرد دارد هم جاهِ پدر دارد
با او به همه عالم دارات نیارد کس
کاقبال قوامالدین در پیش سپر دارد
در حضرت او تازد جسمی که روان دارد
وز طلعت او نازد چشمی که بصر دارد
هرگز نبود گویی گردش به سپهر اندر
بیآنکه به ایامش سَعدین نظر دارد
بُران و روان بینم تیغ و قلمش گویی
در تیغ قضا دارد در کلک قدر دارد
فرض است رضا دائم و ایزد به رضا او را
در روضه ملک دین پاینده شجر دارد
چون عرش بود گلشن باشد شجرش تازه
وان تازه شجر لابد اینگونه ثمر دارد
صدری که شرف دارد زو بیت شرفشاهی
خاطر ز مدیح او اقبال و خطر دارد
او هست ملک صورت زاثار دل و سیرت
هرگز ملکی دیدی کآثار بشر دارد
یک خلعت او ناید در فکرت هر زایر
مقدار سخاگویی بیرون ز فَکَر دارد
هر فِکر که محکمتر هر گنج که عالی تر
فرمانش هبا دارد اِمعانش هدر دارد
دارد صور دولت معنی همه از رسمش
گویی که به رسم اندر تعیین صور دارد
ای آنکه امیران را تقدیر خداوندی
از قهر تو هر مهتر تا حَشر نفر دارد
تا جوهر ناری را مرکز ز اثیر آید
گویی به اثیر اندر چشم تو اثر دارد
هرچند حذر دارد هرکس ز تف آتش
آتش ز تف خشمت حقا که حذر دارد
تا زیر مدار اندر هست این مدر تیره
بدخواه تو را گردون در زیر مدر دارد
برهانی سلطانی از فخر تو فخر آرد
گر عزم حضر دارد ور قصد سفر دارد
چون خواند پدر خدمت دارد پسرش نوبت
نوبت ز پدر هر وقت آن به که پسر دارد
از من نبود میرا مخلصتر و خادمتر
هرکس که بر این عالی درگاه گذر دارد
تا دهر فنا دارد تا مهر ضیا دارد
تا بحر گهر دارد تا ابر مَطَر دارد
خواهم که تو را یزدان با عز و شرف دارد
خواهمکه تو را دولت با فتح و ظفر دارد
در مجلس تو اجرام از سعد گذر دارد
بر درگه تو ایام از فتح خبر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و جذابیت شخصی میپردازد که توصیفهایی از زیباییهای ظاهری و باطنی او به کار رفته است. شاعر با استفاده از تشبیهات و استعارهها، ویژگیهای او را به صورت دقیق و زیبایی توصیف میکند. این شخص به گونهای توصیف میشود که لبهایش شیرین و چهرهاش روشن است، با دایرههایی مانند ماه. او همچنین به عزیزترین و محبوبترین فرد شاعر تبدیل میشود که شاعر در غم دوری از او رنج میبرد. شاعر در نهایت به قدرت و عظمت او اشاره میکند و از خداوند طلب میکند که به او عزت و دولت عطا کند. شعر به طور کلی حاوی ابراز عشق و ارادت شاعر به معشوق و تحسین صفات اوست.
هوش مصنوعی: آنکه لبانش بسیار شیرین و دلپذیر است، دو گونه سیاه مانند دایرههای بزرگ دارد که در طرفین چهرهاش همچون ماه تابان میدرخشد.
هوش مصنوعی: چهرهاش آنقدر زیباست که انگار خط و نقشهایی بر روی ماه وجود دارد. دل من به او وابسته است، انگار که در دستانش سنگ قیمتی دارد.
هوش مصنوعی: در لبهای او، گویی دو دانه شیرین شکر پنهان است که زیبایی و جذابیت خاصی به آن میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر دُرّی (گوهر) وجود داشته باشد، باید از نور خورشید روشنایی بگیرد؛ زیرا این نور است که به آن درخشش و زیبایی میبخشد و در حقیقت، این دُرّ دارای درخشش و ویژگیهای خاصی است.
هوش مصنوعی: بدن من به اندازهای باریک و لاغر است که مانند مویی لطیف به نظر میرسد و کمرم به قدری خمیده است که شبیه زلفهای خوشفرم میباشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در جستجوی اوست، در حالی که از دوریاش غمگین است، پا در راه گذاشته و دستانش را بر سر گذاشته است.
هوش مصنوعی: من همیشه یاد و نام او را در دل حفظ میکنم، اما او هر بار به فکر و یاد شخص دیگری است.
هوش مصنوعی: امروز در شهر، هر کسی از بزرگ و کوچک به این وضعیت آگاه است و از این ماجرا خبر دارد.
هوش مصنوعی: ای دوست زیبا، در وجود تو یک کمر طلا مانند است و عاشق به خاطر غم دوریات، چهرهاش همچون طلای خالص میشود.
هوش مصنوعی: اگر بر من ظلم کنی، هرگز نتوانی از من شکایت کنی، زیرا که ظلم تو هر روز برای من مانند روز قیامت به حساب میآید.
هوش مصنوعی: عزیزم، من دشمن تو هستم و به طرف قاضی رفتم تا از دل و جان من ظلم و ستم تو را برطرف کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از حمایت و یاری یک حاکم و مقام بالا برخوردار باشد، در مواجهه با دشمنان خود، موفق و کامیاب خواهد شد.
هوش مصنوعی: فرزند قوامالدین داماد شاه قزوین است، کسی که سپاه او پیروزی و غلبه دارد.
هوش مصنوعی: قزوین همیشه با روشنایی و زیبایی آمیخته بوده است، به طوری که هر گوشه و نقطه از آن پر از نور و طرحهای زیباست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به خاطر خرد و هوش خود دارای قدرت و جایگاه است، و همچنین به خاطر موقعیت و اعتبار پدرش به عظمت و شخصیت ویژهای دست یافته است. او هم از ویژگیهای فکری و هم از جایگاه اجتماعیاش بهرهمند است.
هوش مصنوعی: هیچ شخصی در جهان نمیتواند به اندازه قوامالدین از خوششانسی و محبت زندگی کند، زیرا او در برابر مشکلات، از سلاحی به نام شجاعت و قدرت اراده برخوردار است.
هوش مصنوعی: در بارگاه او، بدنی که روح دارد، به خود میبالد و چشمی که بینا است، به زیبایی چهرهاش فخر میفروشد.
هوش مصنوعی: هیچگاه احساس نمیشود که حرکت زمان در آسمان بدون آنکه به روزهای خوبش توجهی داشته باشد، صورت میگیرد.
هوش مصنوعی: تیغ و قلم را میبینم که چنان به هم پیوند دارند که گویی در تقدیر و سرنوشت، هر یک قدرت و تأثیر خاصی دارند.
هوش مصنوعی: رضا همیشه در حال است و خدا به خاطر رضای او، در بهشت برای او درختی پایدار و ماندگار قرار داده است.
هوش مصنوعی: وقتی که باغی به زیبایی عرش باشد، درختانش سرسبز و شاداب خواهند بود و این شادابی درختان نیز باعث میشود که میوههای خوبی داشته باشند.
هوش مصنوعی: عزت و مقام بالای کسی که از او با افتخار یاد میشود، باعث میشود که شرف و آبروی او در نظر دیگران افزایش یابد. همچنین، ستایش و تمجید از او خوشبختی و خطرات را در زندگی به همراه دارد.
هوش مصنوعی: او مانند پادشاهی است که به زیبایی ظاهری و باطن دل و شخصیت انسانها اهمیت میدهد و هرگز دیدهاید که چنین پادشاهی آثاری انسانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر زائری نمیتواند به یاد آورد که چه مقدار بخشندگی و سخاوت در شخصی که به او خلعت میدهد، وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر اندیشهای که محکمتر باشد و هر گنجی که بهتر و با ارزشتر باشد، فرمانش در خود حیا دارد و این بدان معناست که نیاز به تأمل و دقت بیشتری در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: دولت و قدرت به شکلهای مختلفی در زندگی ما نمایان میشود و این موضوع به قوانین و قواعدی بستگی دارد که در نهایت به تعیین و شکلدهی این قدرت میانجامند. به عبارت دیگر، نشانههای موفقیت و حکومت به قواعد و اصولی که پیروی میکنند، برمیگردد.
هوش مصنوعی: ای کسی که خداوندی به تو قدرت و قهر داده، و به خاطر قدرت تو، امیران و رؤسای بزرگ تا قیامت از ترس تو حذر میکنند.
هوش مصنوعی: هرگاه جوهر آتشین از مرکز خویش به سطح بیاید، به نظر میرسد که اثر آن در چشم تو قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: هر فردی از آتش و خطر آن میترسد، اما باید بدانیم که آتش خشم تو نیز خطرناکتر است و باعث میشود که دیگران از آن دوری کنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این کائنات با خصایص بدی که دارد، زیر سلطه تو است، آسمان همواره در زیر این کائنات به نحوی تو را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
هوش مصنوعی: اگر برهانی سلطنت تو را بزرگ بشمارد و به خاطر وجود تو به فخر و proudی برسد، این بستگی دارد به اینکه آیا تصمیم به حضور در مجلس دارد یا قصد سفر کردن.
هوش مصنوعی: زمانی که پدر دعا میکند، پسرش هم به نوبت با خدمت و احترام حاضر میشود. هر وقت که پسر نیاز به کمک و حمایت پدر داشته باشد، در واقع نشاندهندهٔ عشق و توجه فرزند به والدینش است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من در این دنیا عاشق و خادم آن درگاه عالی نیست؛ هر کسی که از این درگاه عبور کند، میتواند این را ببیند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دنیا وجود دارد و عشق و روشنی هست، تا زمانی که دریا جواهرات دارد و ابرها باران میریزند.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که خدا تو را با عزت و احترام بیافریند و همچنین خواهان این هستم که تو در زندگیات به موفقیت و پیروزی برسی.
هوش مصنوعی: در محفل تو، افلاک از خوشی عبور میکنند و در درگاه تو، روزها از پیروزی سخن میگویند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد
زین نخل عجب دارم تا ریشه ثمر دارد
خوش خط شده زان حسنش کز سبزهٔ پشت لب
سرمشق خط یاقوت در مدنظر دارد
بر سر زندش فردا ز افسوس و پشیمانی
[...]
کی دیدهٔ تر دارد سوزی که جگر دارد؟
ما در دل شب دیدیم فیضی که سحر دارد
حسن کرمش ظاهر در صورت عصیان شد
از ابر عیان دیدیم فیضی که قمر دارد
جز بخل و حسد چیزی سرمایهٔ مردم نیست
[...]
افسرده دلان شورت نادیده بسر دارد
زین پردۀ شورانگیز خوش آنکه خبر دارد
عالم بدرت پویان دیدار ترا جویان
ربی ارنی گویان آهنگ سفر دارد
ای نفس عزاز بلی رو سجدۀ آدم کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.