بی روی تو، روی خرمی نیست
در عشق تو، جای بی غمی نیست
جز با سر زلف تو، فلک را
در شیوه ی جور، همدمی نیست
گفتی که بحکم توست، دل را
کاندر سخن تو محکمی نیست
بس محرومم ز خدمت تو
در شهر تو، رسم محرمی نیست
نقدی است شکرف عشوه ی تو
چندانکه همی دهی کمی نیست
مستانه توئی چنین، یک اهل
در هفت نشیمن ز می نیست
گشتیم بباغ دهر چون باد
یک شاخ بر آب خرمی نیست
خشک است نهال شادی ای چشم
دریاب که وقت بی نمی نیست
این ریش که بر دل است ما را
در ساختن است مرهمی نیست
یا، در عالم نماند مردم
یا رسم وفا و مردمی نیست
شک نیست که این رباط خاکی
منزلگه هیچ آدمی نیست
چتوان کردن اثیر میساز
«کز دهر امید خرمی نیست»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نبود شادی و خرمی در زندگی خود اشاره میکند و بر عشق و دلبستگی به معشوق تأکید میکند. او میگوید که بدون حضور محبوب، زندگی هیچ زیبایی ندارد و در عشق واقعی، غم و اندوه جایی ندارد. احساس دوری و محرومیت او از معشوق باعث شده که هیچ خوشحالی در زندگیاش حس نکند. علاوه بر این، شاعر به بیوفایی و ناپایداری زندگی اشاره کرده و میگوید که این جهان دنیوی نمیتواند مکانی برای آرامش و شادی باشد. در نهایت، او از فقدان امید در زندگی سخن به میان میآورد و بر دشواریهای عشق و زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، هیچ شادی و خوشی نیست و در عشق تو، هیچ مکانی برای بینقصی و آسایش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: جز با زیبایی و دلربایی موی تو، هیچ چیز دیگری در دنیا نیست که بتواند با بیعدالتی و سختیها همراهی کند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که سخن تو قدرت دارد، اما دل من در برابر آن سخن سست و ناتوان است.
هوش مصنوعی: من در شهر تو از خدمت به تو بسیار محرومم، در اینجا هیچ نشانهای از محبت و دوستی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بهای محبت و زیبایی تو به قدری زیاد است که هر چقدر هم به من ببخشی، هرگز کم نخواهد بود.
هوش مصنوعی: تو در حالت مستی و نشاط اینگونهای که یک نفر اهل دنیا در هفت دنیا نیز نمیتواند به این حال برسد.
هوش مصنوعی: در پهنه زندگی و روزگار، مانند بادی گذرا و زودگذر به باغی سر زدیم که خوشی و شادابی در آن یافت نمیشود.
هوش مصنوعی: نهال شادی خشکیده است، ای چشم، به آن توجه کن که وقت شادی و خوشحالی نیست.
هوش مصنوعی: این ریش که بر دل نشسته، برای ما دارویی در ساختن نیست.
هوش مصنوعی: یا، در این جهان یا خبری از انسانها نیست، یا دیگر وفا و انسانیت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شک و تردیدی نیست که این بدن مادی، جایگاه هیچ انسانی نیست.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان در شرایطی که از زمانه امیدی به خوشی و شادابی نیست، فعالیت و اثرگذار بود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با زخم من ارچه مرهمی نیست
چون تو به سلامتی غمی نیست
ابریست مطیر دست طاهر
کز پاشش گوهرش کمی نیست
آن خواجه آسمان مثابت
کش شبه و نظیر در زمی نیست
در طوس مقام او دریغ است
[...]
هر کس که نه عاشق آدمی نیست
شایسته بزم محرمی نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.