لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
اثیر اخسیکتی

ای بنده ی لب تو، لب آبدار می

گلگونه کرده عکس رخت بر عذار می

تخت هوس نهاده رخت بر بساط گل

رخت خرد فکنده لبت، در جوارمی

چون صبح جامه چاک زده، غنچه حباب

پیش نسیم زلف تو، بر جویبار می

در هم شکن شماری، ز نگاری فلک

چون از فتنه موج برآرد بحار می

عالم سیاه گردان بر ذوالخمار غم

دست طرب چو لعل کند ذوالفقار می

بگرفت ملک شادی و برداشت رسم غم

اینست کمترین اثر گیر و دار می

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سید حسن غزنوی

ای صدر اگر نه بر تو همی مهر دارمی

هرهفته یک دو بار گرانی بیارمی

ور ننگ خست شرکا نیستی مرا

در مدح تو جبین چو عطارد بخارمی

شبها به دست فکرت زین کلک چون شهاب

[...]

اثیر اخسیکتی

ای بنده ی لب تو لب آبدار می

گلگونه کرد عکس رخت برعذار می

تخت هوس نهاده رخت بربساط گل

رخت خرد فکنده لبت در جوار می

چون صبح جامه چاک زده غنچه حباب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه