کارم از عشق بجان است، چه تدبیر کنم
یار در پرده نهان است، چه تدبیر کنم
راز می پوشم، تا کس به نداند لیکن
اشک و رخساره نشان است چه تدبیر کنم
وصل را صبر بکار است، صبوری را دل
که نه این است و نه آنست چه تدبیر کنم
بر کران مانده ام از یاد تو، در اشک غمت
در میان دل و جان است چه تدبیر کنم
زین کران دست بفریاد توان برد، ولیک
پای غیرت بمیان است چه تدبیر کنم
پاسبان همه کس دل بود و دردمن اوست
بر رمه گرگ شبان است چه تدبیر کنم
یارگر سست رکاب است همش دریابم
عمر گر سست عنان است چه تدبیر کنم
یار من خصم خموشی است، چه دستان گیرم
دشمن زارو فغان است چه تدبیر کنم
بشب آرد اگر او، دوست شبی روز اثیر
همچو خورشید عیان است چه تدبیر کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.