گنجور

 
اثیر اخسیکتی

کو محرمی که قصه تو در میان نهم

گوش سخن بگیرم و در یک کران نهم

صد، به نیوش وصل بیک رمز سر بمُهر

از دست دل برآرم و در دست جان نهم

یک ره، اجازت کرمم ده ز بندگی

تا محنتی ز صحبت او بر کسان نهم

خوش کن بوعده ئی، دل من، گو خلاف باش

تا چشم انتظار، به عمری در آن نهم

دست خوش توام بزبان خوشم بدار

تا من بلطف، نام تو اندر زبان نهم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode