گنجور

 
اهلی شیرازی

کسی که سر بدر آرد ز روزن هستی

نگاه کن بدو نیکش که هر دو موجودست

گر آفتاب سعات برو نظر نظر دارد

همیشه همدم اقبال و بخت مسعودست

وگر ز پرتو خورشید بخت شد محروم

چو سایه تا بابد تیره روز و مردودست

مکوش بیهده راضی بقسمت خود باش

که قسمت ازلی هر چه شد همان بودست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode