به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود
که جان توی و دگر جمله نقش و نام بود
اگر چه ماه به ده دست روی خود شوید
چه زهره دارد کان چهره را غلام بود
اگر چه عاشقی و عشق بهترین کار است
بدانک بیرخ معشوق ما حرام بود
به جان عشق که تا هر دو جان نیامیزد
جداییست و ملاقات بینظام بود
شراب لطف خداوند را کرانی نیست
وگر کرانه نماید قصور جام بود
به قدر روزنه افتد به خانه نور قمر
اگر به مشرق و مغرب ضیاش عام بود
تو جام هستی خود را برو قوامی ده
که آن شراب قدیمست و باقوام بود
هزار جان طلبید و یکی ببردم پیش
بگفت باقی گفتم بهل که وام بود
رفیق گشته دو چشمش میان خوف و رجا
برای پختن هر عاشقی که خام بود
هزار خانه به تاراج برد و خوش قنقیست
سلامتی همه تاراج آن سلام بود
درون خانه بود نقشها نه آن نقاش
به سوی بام نگر کان قمر به بام بود
رسید مژده به شامست شمس تبریزی
چه صبحها که نماید اگر به شام بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی و فلسفه وجودی انسان و ارتباط او با محبوبش است. شاعر میپرسد که جان و روح چه معنایی دارند وقتی که جان محبوب در میان است. او به زیباییهای ماه و زهره اشاره میکند و میگوید حتی اگر زیباییها تغییر کنند، عشق واقعی همیشه ارزشمند است. همچنین تأکید میکند که جدایی و ملاقات بدون عشق بیمعناست. شاعر به شراب عشق خداوند اشاره میکند که بیمرز و بیکران است. در نهایت، شمس تبریزی را که تجلی صبح و روشنی است به عنوان یک مژده و نشانه زیبایی ذکر میکند. خلاصه کلام این است که عشق و ارتباط با محبوب کلید فهم زندگی است.
هوش مصنوعی: در مقابل تو، زندگی و روح چه معنایی دارند؟ کدام روح مهم است که تو خودی و دیگران همه فقط نقش و نام هستند.
هوش مصنوعی: اگرچه ماه در میان مردم میدرخشد و خود را زیبا میسازد، اما زیبایی واقعی به آن تعلق ندارد، بلکه این چهره زیبا بنده و تحت فرمان عشق است.
هوش مصنوعی: عشق و عاشقی کاری نیکو و ارزشمند است، اما بدان که بدون وجود معشوق، این عشق بیمفهوم و ناپسند میشود.
هوش مصنوعی: عشق را به جان خود قسم میخورم که تا زمانی که دو نفر به یکدیگر نپیوندند، جدایی وجود دارد و دیدارهایشان بیمعنا و نامنظم خواهد بود.
هوش مصنوعی: شراب لطف خداوند پایانپذیر نیست و اگر هم پایانی داشته باشد، نقص از جام آن است.
هوش مصنوعی: نور ماه تنها به اندازه یک روزنه میتواند به خانهای وارد شود، حتی اگر نورش در شرق و غرب عالم انتشار یافته باشد.
هوش مصنوعی: تو مانند یک جام هستی که باید خود را پر از شراب کنی، چرا که آن شراب قدیمی موجود است و پایدار میماند.
هوش مصنوعی: هزار جان از من خواست و فقط یکی را به پیش او آوردم. او گفت که باقی را بیاور و من جواب دادم که صبر کن، زیرا آن یکی هم به نوعی بدهی بود.
هوش مصنوعی: دو چشم او مانند دو دوست شدهاند، در حالی که در میان ترس و امید به سر میبرند، تا عاشقانی را که نادان و خام هستند، به سوی پختگی و کمال هدایت کنند.
هوش مصنوعی: هزاران خانه را نابود کرد و این خوشحالی را به همراه آورد که همهی آن خسارتها، تنها به خاطر سلامتی و آرامش است.
هوش مصنوعی: در داخل خانه تصاویری وجود داشت، اما نقاشی در کار نبود. به طرف بام نگاه کن که آن ماه را بر بام میبینی.
هوش مصنوعی: خبر خوشی به شام رسیده است از شمس تبریزی، که چه روزهایی که اگر در شام باشد، صبحگاهان را به روشنی میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فغان من همه از دست توسن نفس است
که خام و سرکش و بدخوی و بدلجام بود
بشصت سال ریاضت که دید دید در ره عشق
نگشت رام و نخواهد شدن کدام بود
چو عود خام کسی را که خامی از ازلست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.