من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت زنم
کو برق آتش سوز من کاتش زند در خرمنم
آواره چون مجنون شدم نگرفت کرد امن مرا
برخار صحرا گه گهی ماری بگیرد دامنم
دستم مگیرایهمنفس کز گلخنم آری برون
بگذار کز دیوانگی گلشن نماید گلخنم
دست محبت میزند بر دامنم میخی دگر
هر گه که خواهم از زمین دامان خود را برزنم
منت ای باغبان گرره بگلشن دادیم
کز تاله و فریاد خود من بلبل این گلشنم
شیرین لبا چون اهلیم در تلخی غم بی لبت
من خسرو عهدم ولی فرهاد وادی مسکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از آتش عشق و انتظار سخن میگوید. او خود را در حال سوختن چون شمع میبیند و آرزو دارد که محبوبش او را به دور خود بگرداند، مانند پروانهای که دور شمع میچرخد. شاعر به خشکی لبان محبوب و چشمان پر از اشک او اشاره میکند و از عشقش فدای آن زیباییها میشود. او همچنین به لطافت دل محبوب اشاره میکند و میگوید که اگر او از او دل بکند، او جانش را فدای او خواهد کرد. در نهایت، شاعر از محبوب میخواهد که با او حرفی بزند تا احساس زندهبودن کند.
هوش مصنوعی: من در بارهٔ تقوا همیشه صحبت میکنم، اما تا کی میتوانم در خوشی و عبادت زندگی کنم؟ زیرا شعلهٔ آتش در درون من میسوزد و آرامش مرا مختل کرده است.
هوش مصنوعی: من مانند مجنون آواره شدم و هیچ چیز باعث آرامشم نشد. در میان خارهای بیابان زندگی میکنم و گاهی هم عقربها به دامن من میچسبند.
هوش مصنوعی: دستت را از من دور کن، زیرا بینظمی و دیوانگی در وجود من سبب میشود که از این حالت رها شوم و مانند باغی سرسبز و زیبا نمایان شوم.
هوش مصنوعی: محبت مانند میخی بر دامنم ضربه میزند، و هر بار که بخواهم از زمین دامان خود را پاک کنم، این محبت از من جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: ای باغبان، اگر ما به تو هدیهای از گلستان تقدیم کردیم، تنها به خاطر این است که من، همان بلبل این گلستان هستم که عواطف و غمهای خود را در فریاد خود بیان میکنم.
هوش مصنوعی: عزیزم با لبهای شیرینت همچون عسل، در تلخیهای غم به من لبخند نزن. من مثل خسرو به تو وفادارم، ولی فرهاد هستم که در کوهی از درد و مشکلات زندگی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم
هر جا خیال شه بود باغ و تماشاگه بود
در هر مقامی که روم بر عشرتی بر می تنم
درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری
[...]
من دوست می دارم تو را گو قصد من کن دشمنم
دنیی و عقبی عاقبت بر هم زنم گر من منم
چون زابتدا آورده ام ایمان به کفر زلف تو
از من عجب نبود اگر دنیا و دین بر هم زنم
دشمن چه می خواهد زمن آن از محبت بی خبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.