ز بسکه رخنه ز تیر تو در درون دارم
دلی چو خانه زنبور پر ز خون دارم
چو لاله ظاهر و باطن در آتش است مرا
که داغ هم ز درون و هم از برون دارم
مرا حلال چو فرهاد لعل شیرین است
که دست در کمر کوه بیستون دارم
ز عقل نیست بزنجیر زلف یار طمع
مرا چکار بزلفت مگر جنون دارم
به سر همیشه دوانم چو چرخ از مهرت
کجا قرار و تحمل کجا سکون دارم
مگو که از نفس گرم اهلی ام در تاب
تو خود بگوی که آنش نهفته چون دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.