من آب خضر جویم بهر سگان کویش
او تشنه بر هلاکم تا نگذرم بسویش
تاب نظر ندارم آن به که خاک گردم
تا ذره ذره بینم در آفتاب رویش
صد آب زندگانی میرد بپای آن گل
صد خضر چون مسیحا جان میدهد ببویش
تاب فغان ندارد آه از مزاج آن مه
کز گل بنازنینی نازک ترست خویش
آن نازنین بدخو، کی رام خویش سازم
کز من رمد به آهی آهوی فتنه جویش
ای باد زلف او را برهم مزن که ترسم
جمعی شوند درهم ز آشفتگی مویش
بسیار گوست اهلی عیبش نشاید اما
کز سینه میکند کم دردی به گفتگویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عشق، درد و ناامیدی شاعر است. او از زخمهای ناشی از تیر عشق صحبت میکند که به او اجازه نمیدهد از احساساتش فرار کند. عاشقانی که در عشق دچار سردرگمی میشوند، هیچ جایی جز نزد معشوق نمیتوانند پیدا کنند. شاعر از خوابهایی که در گلزار داشته یاد میکند و از آن میگوید که ممکن است امشب در وضعیت ناخوشی قرار گیرد. او از مهربانی و تدبیر معشوق میخواهد که بر درد و اشکهایش تسلط یابد. در انتها، شاعر آرزو دارد که از خاک و نامرئی بودن رهایی یابد و دوباره به زندگی و عشق بازگردد.
هوش مصنوعی: من به دنبال آب زندگیام تا برای سگان معشوقم که در تشنگی به سوی من میآیند، حتی اگر به قیمت جانم باشد، تا بتوانم به او برسم.
هوش مصنوعی: من هیچ آرزویی به جز این ندارم که به خاک تبدیل شوم، تا بتوانم بهطور جزئی و ریز به زیبایی چهرهاش نگاه کنم.
هوش مصنوعی: برای زیبایی و شادابی یک گل، زندگی و جوانی بسیاری فدای آن میشود و هر کس به عشق آن گل جان میدهد، مانند حضرت مسیح که زندگی را بخاطر محبت و معنای عمیقش فدای دیگران میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به بیان حسرت و اندوهی اشاره دارد که از وضعیت و حال آن شخص محبوب ناشی میشود. او به اندازهای زیبا و لطیف است که نمیتواند تحمل درد و زحمت را داشته باشد. شگفتی از نازکی و ظرافت او به بیان گذاشته میشود، به گونهای که او فراتر از همهی زیباییها به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: آن معشوقه دلربا و بدخلق را چگونه میتوانم تسخیر کنم، در حالی که او از من میگریزد و با یک آه از من فراری میشود، همانطور که آهوی فریبندهای به دنبال خود میخواند.
هوش مصنوعی: ای باد، به زلف او دست نزن، زیرا نگرانم که برخی از مردم به خاطر به هم ریختگی موی او، دچار آشفتگی و شدت احساس شوند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگرچه ممکن است در ظاهر، فردی آرام و اهلی به نظر برسد و عیوبی نداشته باشد، اما در دل او ممکن است دردها و رنجهایی نهفته باشد که به آسانی نمیتوان آنها را مشاهده کرد. این فرد ممکن است در هنگام صحبت، از غم و درد درون خود حرف نزند، اما این به معنای عدم وجود آن دردها نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیشب به خواب دیدم نقش خیال رویش
دیدم که می کشیدم مستانه سو به سویش
بگرفته در کنارم ترسا بچه به صد ناز
بسته میان به زنار بگشوده بود مویش
عیسی دم است یارم ، من زنده دل از آنم
[...]
روزی که بر لب آید جانم در آرزویش
جان را بدو سپارم، تن را بخاک کویش
چون از وصال آن گل دیدم که: نیست رنگی
آخر بصد ضرورت قانع شدم ببویش
خورشید روی او را نسبت بماه کردم
[...]
مرغ خبر برآمد از لاله زار رویش
از شاخسار مویش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.