عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش
صبح امید شود همدم ما هم خوشباش
همه عالم بتو ای خواجه گرفتم که بدند
تو گرانی مکن و با همه عالم خوشباش
زخم دل به بود از منت مرهم ز طبیب
دست بر دل نه و بی منت مرهم خوشباش
یکدم ای صبح سعادت که چراغم باقی است
تو هم آخر بمن سوخته یکدم خوشباش
خوش برآ بر در آن مه بسگانش اهلی
سخن اینست که با عالم و آدم خوشباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به احساسات عاشقانه و درد ناشی از بیتوجهی معشوق میپردازد. او به تغافل و بیتوجهی معشوق اشاره میکند و از ناز و خشم او غصه میخورد. شاعر از نشستن و برخاستن معشوق که پر از فخر و سرکشی است، به شدت متاثر است. همچنین به عشق و دلشکستگی خود به خاطر نگاهی که عمداً از او دور نگه داشته میشود، اشاره میکند. در نهایت، او به جدایی و ناراحتی ناشی از این بیتوجهی میپردازد و میگوید که این درد او را به شدت آزار میدهد.
هوش مصنوعی: سرانجام این شب تاریک گذر خواهد کرد، پس شاد باش، زیرا صبح امید به زودی به همراه ما خواهد آمد. پس همچنان خوشحال باش.
هوش مصنوعی: ای آقا، من، تمام دنیا را به خاطر تو به دوش میکشم، پس تو هم سنگینی نکن و با همه افراد دنیا خوش باش.
هوش مصنوعی: بهتر است که درد دل را تحمل کنی تا اینکه بخواهی به خاطر شفای آن از کسی طلب کمک کنی. چرا که اگر مرهمی هم دریافت کنی، بیمنت و از روی عشق باشد، بهتر است.
هوش مصنوعی: ای صبح خجسته، که هنوز چراغ زندگیام روشن است، تو هم در آخر، یک لحظه خوش باش.
هوش مصنوعی: به لبخند و خوشرویی آن عشق نازنین، بهتر است که با همه انسانها و مخلوقات به خوبی و خوشی زندگی کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.