هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز
نور دو دیده کوری دشمن رسید باز
شکر خدا که طایر دولت شکار شد
شهباز عاشقان به نشیمن رسید باز
چشم تو روشن ای دل مهجور کز سفر
آن توتیای دیده روشن رسید باز
چشمم هنوز شمع جمالش ندیده سیر
اشک نشاط بین که بدامن رسید باز
سیری ندارد از خط و خالش دلم دگر
مور حریص بین که بخرمن رسید باز
اهلی بر آن نبود که گوید حدیث شوق
اما چه چاره قصه بگفتن رسید باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.