مهی که چشم امیدم بسوی اوست هنوز
چراغ خلوت دل شمع روی اوست هنوز
اگرچه در طلبش سوخت جان و شد برباد
غبار سوخته در جستجوی اوست هنوز
بدان پری برسان ای نسیم بهر خدا
که دل در آتش حسرت ببوی اوست هنوز
نماند لیلی و جان شکسته مجنون
اسیر حلقه زنجیر موی اوست هنوز
چو شمع اگر همه عمرم در آرزو سوزد
هوای زندگی ام آرزوی اوست هنوز
اگرچه یار نبخشد امید کس هرگز
امیدواری اهلی بسوی اوست هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از دیدار معشوق و خوشحالی ناشی از آن سخن میگوید. پس از دوری و هجران، زمان ملاقات فرا رسیده و نور چشمان معشوق به زندگی برمیگردد. او از شکرگزاری به خاطر آنکه خوشبختی و شادی به زندگیاش بازگشته، سخن میگوید. دل او همچنان مشتاق زیبایی معشوق است و احساساتش را در قالب اشک شادی ابراز میکند. همچنین، او به تمایل endlessly دلش به خط و خال معشوق اشاره میکند و میگوید که داستان عشقش را باید بیان کند، هرچند کسی برای گفتن آن نیست.
هوش مصنوعی: ماه که نگاه من به سوی اوست، هنوز نور و روشنی دل من مثل شمعی است که به خاطر چهره او روشن مانده است.
هوش مصنوعی: با اینکه برای یافتن او جان خود را از دست داد و در آتش عشق سوخت، هنوز هم در پی اوست و آثار سوختگیاش را به یاد دارد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، به آن پری برسان که دل هنوز در حسرت بوی او در آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: محبوب لیلی و مجنون که دلش شکسته است هنوز در بند زنجیر موی او گرفتار است و آزادی نیافته است.
هوش مصنوعی: اگرچه مانند شمع در تمام عمرم در آرزوها بسوزم، اما آرزوی من همچنان وجود اوست. زندگیام را تنها با یاد او میگذرانم.
هوش مصنوعی: هرچند که دوست نمیتواند امیدی به کسی بدهد، اما هنوز امید به او در دل وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.