سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر
بلبل و گل را بود گوش و زبانی دگر
زنده چو گردم به حشر گر بکشی دیگرم
سهل بود گر شود صرف تو جانی دگر
زندگی جاودان نیست یقین ور بود
جز بدهان توام نیست گمانی دگر
گرچه خدنگ بتان سینه نشان میکند
ناوک آن غمزه راهست نشانی دگر
بار گرانان کشد یار سبکروح چند
بهر خدا ساقیا رطل گرانی دگر
همت اهلی گذشت از دو جهان بهر دوست
تن بجهان در گرو او بجهانی دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.