گنجور

 
اهلی شیرازی

منت قتل از رقیبم باز می باید کشید

بخت بدبین کز اجل هم ناز میباید کشید

شمع من چون نیست غیر از سوختن انجام وصل

دامن از وصل تو هم ز آغاز میباید کشید

یا سر خود در ره دلدار میباید نهاد

یا قدم از راه یاری باز میباید کشید

چشم او تا یک نظر بر حال مسکینان کند

صد جفا زان نرگس غماز میباید کشید

بخت اگر یارست اهلی غم نگردد گرد دل

بار غم از طالع نا ساز میباید کشید