گنجور

 
اهلی شیرازی

چشمه نوش نوخطان مهر گیابر آورد

چشمه چشم عاشقان خار بلا بر آورد

چند نهیم بر زمین روی نیاز بهر او

چند بر آسمان کسی دست دعا بر آورد

گرچه ز نوگل رخش بوی وفا نمی دهد

باشد از آب چشم ما رنگ وفا بر آورد

گر بکشد ز غمزه ام غم نبود ز سر مرا

ترسم از آنکه تیغ او سر بجفا بر آورد

ایکه رقیب ما شدی گر همه بیستون شوی

تکیه مکن که آه ما کوه ز جا بر آورد

اهلی اگرچه کار دل نیست بکام از آن دهان

صبر که کار به شود کام خدا بر آورد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode