گنجور

 
اهلی شیرازی

وجود ما زغمت تا عدم نخواهد شد

غم تو از دل ما هیچ کم نخواهد شد

کسیکه سیر نگشت از غم تو در همه عمر

بیک دو روز دگر سیر غم نخواهد شد

به کوی مغبچه محرم کن ای فلک ما را

که کار ما بطواف حرم نخواهد شد

به هرزه چند گدازد دل رقیب از عشق

یقین که سنگ سیه جام جم نخواهد شد

چنان نهاد برین آستانه سر اهلی

که گر سرش برود یکقدم نخواهد شد

 
 
 
ملک‌الشعرا بهار

اگر تو رخ بنمایی ستم نخواهد شد

ز حسن و خوبی تو هیچ کم نخواهد شد

برون ز زلف‌ تو یک حلقه هم نخواهد رفت

کم از دهان تو یک ذره هم نخواهد شد

گرم دو بوسه دهی جان دهم به شکرانه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه