گنجور

 
اهلی شیرازی

چو خستگان ز درد دل گشاد می‌یابند

ز نامرادی از این در مراد می‌یابند

ز باغ روی تو عشاق گل کجا چینند

همین بس است که بویی ز باد می‌یابند

ببین به گوشه چشمی که کشتگان غمت

بدین قدر دل خود از تو شاد می‌یابند

بتان شهر به بازار حُسنت ای یوسف

متاع خوبی خود را کساد می‌یابند

ز سگ کمند رقیبان بی‌ادب زان روی

که از سگان تو خود را زیاد می‌یابند

به کین اهلی از آن رو همیشه‌اند افلاک

که داغ مهر تواَش در نهاد می‌یابند