شمع روی تو نه افروخته چشم من ازوست
این چراغیست که چشم همه کس روشن ازوست
دست در گردنت آن زلف بهل تافکند
که ترا خون من سوخته در گردن ازوست
دهنت گرچه بود مرهم دل هیچ نگفت
که دل ریش مرا اینهمه خون خوردن ازوست
یارب از باد خزانی ورقش زرد مباد
آن گل تازه که فیروزی صد گلشن ازوست
آه از آنشوخ پریزاده که صد عاشق زار
مست و مجنون و جگر سوخته در گلخن ازوست
خرمن حسن بتانرا مژه در پاشم
خوشه چین است که آرایش صد خرمن ازوست
اهلی از سینه برون کن دل خونین شده را
ز آنکه آلودگی دیده ترا دامن ازوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.