رشکم از کس نبود گرد و جهان حاصل اوست
میرم از غیرت آنکس که غمت در دل اوست
مقبل آن نیست که چون مه بفلک منزل ساخت
مقبل آنست که ماهی چو تو در منزل اوست
فتنه این است که آن نرگس مستی که تراست
همچو ابروی تو هر کس که بود مایل اوست
خوانده باشی سبب لعنت شیطان ز چه شد
هرکه در سجده رویت نبود داخل اوست
من کجا ذره صفت پرتو خورشید کجا؟
چشم امید ولی بر کرم شامل اوست
چون مگس دوریم از محفل او تلخ بود
زانکه شیرینی عالم همه در محفل اوست
کار اهلی همه دم گریه تلخ است ز غم
آه ازین چاشنی غم که در آب و گل اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم بیدار چراغی است که در منزل اوست
دل بیتاب سپندی است که در محفل اوست
شکوه از تنگدلی شیوه آگاهان نیست
که فتوحات جهان در گره مشکل اوست
عشق فارغ ز غم و درد گرفتاران نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.