چشم بیدار چراغی است که در منزل اوست
دل بیتاب سپندی است که در محفل اوست
شکوه از تنگدلی شیوه آگاهان نیست
که فتوحات جهان در گره مشکل اوست
عشق فارغ ز غم و درد گرفتاران نیست
رخنه در سینه هر کس که فتد در دل اوست
کام دنیای سبکرو به خودش می ماند
ماهی ریک روان موجه بیحاصل اوست
عشق بحری است که چون بر سر طوفان آید
دست شستن ز متاع دو جهان ساحل اوست
دست در گردن دلهای پریشان دارد
آن که از تیغ تغافل دو جهان بسمل اوست
سالکان ره تحقیق نشانی دارند
هر که مایل به دو عالم نبود مایل اوست
فرصت نقل مکان نیست برون زین عالم
هر که هر جا فتد از پای، همان منزل اوست
هر غباری که سر از پا نشناسد صائب
می توان یافت که دنباله رو محمل اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رشکم از کس نبود گرد و جهان حاصل اوست
میرم از غیرت آنکس که غمت در دل اوست
مقبل آن نیست که چون مه بفلک منزل ساخت
مقبل آنست که ماهی چو تو در منزل اوست
فتنه این است که آن نرگس مستی که تراست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.