گنجور

 
اهلی شیرازی

کوثر کجا و لعل روان بخش او کجا

سرچشمه حیات کجا آب جو کجا

هر کو نشد لاله جگر خون از آن غزال

از وادی محبت او یافت بو کجا

سودای آن پری منه ای دل ز فکر خام

دیوانه یی مگر، تو کجایی و او کجا

گر روی زرد ما نکند آب دیده تر

ما را میان خلق بود آب رو کجا

من گندم بهشت بیک جو نمی خرم

سیمرغ من بدانه سر آرد فرو کجا

مستم ز خون دیده و ساغر بغیرده

دریا کشان کجا می جام و سبو کجا

اهلی ز گفتگوی بتان بس نمی کنی

آخر ببین که میکشد این گفتگو کجا