گنجور

 
اهلی شیرازی

با من از مشکین غزالان گرنه بوی آشناست

آهویان را با من مجنون صفت انس از کجاست

نیست جای هر کسی در حلقه زنجیر عشق

هر کجا آزاده یی می بینم اینجا مبتلاست

من طبیب عاشقانم نیک میدانم علاج

بهترین درمان درد عاشقان ترک دواست

دست این شکر لبان در گردن ما کی رسد

گردن ما همچو قمری لایق طوق بلاست

روشن است از نور خورشید رخش هر ذره یی

بی نصیب این ذره یاب از سیه بختی چراست

مهربان با دشمنان با دوستان نامهربان

مهربانی حق آن نامهربان بی وفاست

بنده حسنم دگر دربند چیزی نیستم

همچو اهلی عاشق آزاده در عالم کجاست