قد طوبی و لب کوثر و خود حور بهشت است
یارب ملک است آدمی این چه بهشت است
جز برق محبت نبود آتش موسی
گر از سر طورست و گر از کنج کنشت است
آن لعل روان بخش بود یا خط نوخیز
یا چشمه آبی که روان از لب کشت است
پیش رخ خوبش که ملک را نمکی نیست
از حسن پری هیچ مگویید که زشت است
خشت سرخم بس بودم بالش راحت
بالین چکنم من که سرم لایق خشت است
این نیز هم از طینت پاک است که اهلی
آمیخته با مهر تو ای حور سرشت است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
گویند بهار است و جهان رشک بهشت است
اطراف چمن پر ز بت حورسرشت است
از عکس بهشتی بتکان ساحت گلزار
اندر نظر باده کشان باغ بهشت است
شیخ و حرم و بلبل و گل مؤبد و دانش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.