رقیب مانع دیدار یار من شده است
عجب ستاره نحسی دچار من شده است
برزوگار که این فتنه بود کز خط تو
بلای جان من و روزگار من شده است
بخون دیده و دل لعبتی که پروردم
چرا چو گوهر اشک از کنار من شده است
کسی که از غم عشق تو عیب من میکرد
چو دید روی ترا شرمسار من شده است
بیار باده و بی اختیارم از می کن
چرا که کار من از اختیار من شده است
از آن خوشم که چو اهلی، بباد شد خاکم
که یارش آینه صاف از غبار من شده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر کسی سبب وصل یار من شده است
زسر گرانی او، شرمسار من شده است
به طعنه مژده وصلی که غیر داد مرا
ز سادگی سبب انتظار من شده است
فزوده غم به غم و حسرتم به حسرت، اگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.