سگ کوی تو که شب تا بسحر پیش من است
مهربانیش ز بهر جگر ریش من است
غیرتم با تو چنان است که با خویش بدم
هرکه بیگانه زهمر تو بود خویش من است
ازتو هر کو بشفاعت طلبد خون مرا
نیکخواه دل من نیست بداندیش من است
تشنه لعل توام زهر من است آب حیات
هرچه پیش دگران نوش بود نیش من است
مدعی خانه خرابست ازین رشک که دوست
گنج حسن است و خرابش دل درویش من است
اهلی، از سجده آن بت نبود عیب مرا
بت پرستم من و این برهمنی کیش من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشته تیغ جفایت دل درویش من است
خسته تیر بلایت جگر ریش من است
نیک خواهی که کند منع ز عشق تو مرا
منکری دان به حقیقت که بداندیش من است
هر گروهی بگزیدند به عالم دینی
[...]
عافیت سینهخراش جگر ریش من است
نیکخواهم بود آنکس که بداندیش من است
نه ره کعبه بریدم نه در دیر زدم
مرغ نگذشته ازین راه که در پیش من است
نیستم نیست به ارباب تعلق ز جنون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.