گنجور

 
اهلی شیرازی

خط چو مهر گیا تا نموده‌ای ما را

هزار مهر و محبت فزوده‌ای ما را

جفا نموده‌ات اکنون طریق رندی نیست

چنان نما که در اول نموده‌ای ما را

اگر حدیث پری بر زبان ما بگذشت

به جان دوست که در دل تو بوده‌ای ما را

به خنده‌ای که از آن پسته‌دهن کردی

دری ز عالم معنی گشوده‌ای ما را

چه حاجت است که لافیم از وفا چون تو

به صدهزار جفا آزموده‌ای ما را

سگ توییم که از لطف و پاکدامانی

غبار از آینه دل زدوده‌ای ما را

به عشوه گفت که اهلی گر از تو دل بردیم

تو هم به لطف سخن دل ربوده‌ای ما را