زبخت بد جگرم از جفای اوریش است
بلای بخت بدم از جفای او بیش است
چه طالع است ندانم چه بخت شور است این
گه گر جهان همه نوش است بخت من نیش است
حریف من نشود هیچ مهربان هرگز
همیشه مونس من دلبری جفا کیش است
اگر چه کوه غمی پیش کوهکن آمد
هزار کوه بلا هر طرف مرا پیش است
ز خط آن لب لعلم جگر بود پاره
فغان که نیش من است آنکه مرهم ریش است
سلامت دو جهان بخش سر بلندان است
ملامت همه عالم نصیب درویش است
اگر به خلق غمی می رسد ز بیگانه
بلا و محنت اهلی همیشه از خویش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بداقبالی و درد و رنج خود اشاره میکند. او میگوید که بدیهای بختش به خاطر جفای شخص خاصی است که زندگیاش را دشوار کرده است. او نمیداند چه نوع طالع و بختی دارد و احساس میکند هر چه در دنیا خوب است، به او نمیرسد و برعکس، تنها بدبختیها و مشکلات همیشه همراه او هستند. حتی دوستان و حامیانش هم به او وفادار نیستند و همیشه از جفا و بیوفایی رنج میبرد. شاعر از غمهایش که به خاطر این شخص است سخن میگوید و میگوید که تمامی درد و مصیبتهایی که دارد، ناشی از روابط نزدیکش است. بهاینترتیب، او احساس تنهایی و نادیدهگرفتهشدگی میکند.
هوش مصنوعی: بدشانسی من ناشی از ظلم و ستم اوست و این بدبختی که به من رسیده، از نامردی او بیشتر است.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه سرنوشتی دارم، اما به نظر میرسد که بخت من چندان خوش یمن نیست. حتی اگر همه چیز در دنیا خوش و شیرین باشد، بخت من درد و رنج میآورد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند با من مهربان باشد، زیرا همیشه همدم من کسی است که با دلبرانههایش مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: اگرچه مشکلات و غمها به من هجوم میآورند و سنگینتر از کوه به نظر میرسند، اما من با قدرت و ارادهای محکم به مقابله با همهی این چالشها خواهم پرداخت.
هوش مصنوعی: از زیباییهای لبان او، دل من شکسته و فریاد برآورده است. او که به من آسیب میزند، میتواند تسکیندهندهی درد من هم باشد.
هوش مصنوعی: سلامتی و خوشبختی دو جهان در دستان بزرگواران و قدرتمندان است، در حالی که تمامی سرزنشها و ناملایمات به دوش درویشها و افراد فقیر میافتد.
هوش مصنوعی: اگر مردم دردی یا غمی را تجربه میکنند، بیشتر اوقات این درد و رنج به خاطر مشکلاتی است که از طرف افراد بیگانه و غریبه به آنها وارد میشود، اما رنجهای واقعی و سختتر معمولاً ناشی از مسائلی است که خود فرد یا نزدیکانش به وجود آوردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا غمی که ز عشق تو بر دل ریش است
به شرح راست نیاید که غم از آن بیش است
ز طعن دشمن بیهوده گوی بر تن من
به جای هر سر مویی ز غم سری بیش است
مرا ز خویش ملالست خاصه بیگانه
[...]
به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است
به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است
ز پوست تخت و کلاه نمد مکن منعم
که در دیار فنا تخت و تاج درویش است
به تیر غمزه و نازت ز هر کنار بسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.