ما بنده حسنیم و گرفتار نگاهی
عالم بر ما یک جو و فردوس به کاهی
زنهار عنان ادب از کف منه ایشاه
کاینخانه عشقست چه رندی و چه شاهی
زنار پرستی کن و سررشته نگهدار
کز ترک وفا نیست بتر هیچ گناهی
کاریست غم عشق که هرچند برآید
حاصل نشود هیچ بجز ناله و آهی
اهلی که کند دعوی معشوقه پرستی
او را بجز از شاهدومی نیست گواهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به بررسی عواطف و احساسات عاشقانه میپردازد. شاعر در آن به دل سبک و دگرگون شدن، کوتاه آمدن در برابر غم و ناراحتی، و انتظار وصالی اشاره دارد که به نظر میرسد دستیابی به آن دشوار است. او به زیبایی و ظرافت وجود عشق و خیزش احساسات در دل میپردازد و میپرسد که آیا کسی میتواند این همه غم را در دور او بدون تغییر حال و رفتار دیگران برداشت کند. در این میان، شاعر از همنفس خود میخواهد که به حالش توجه کند و دلش را از غم رها سازد. در نهایت، او به عدم انصاف در برخورد با غم و اندوه اشاره دارد و میگوید که هیچکس نمیتواند این احساسات عمیق و دشوار را به سادگی درک کند.
هوش مصنوعی: ما اسیر زیبایی هستیم و تحت تأثیر نگاهی قرار داریم؛ در نظر عالم، ما هیچ و ناچیزیم، در حالی که بهشت برای ما مانند یک کاه میماند.
هوش مصنوعی: مواظب باش که کنترل ادب را از دست نکنی، زیرا اینجا خانه عشق است و در آن هیچ فرقی بین رند و پادشاه نیست.
هوش مصنوعی: با زر و زنجیر خود را ببند و مراقب باش، زیرا از ترک وفاداری، هیچ گناهی بدتر نیست.
هوش مصنوعی: عشق و غمش کار دشواری است که هرچقدر هم تلاش کنی، نتیجهی مطلوبی به دست نمیآوری و جز ناله و افسوس چیزی نصیبت نمیشود.
هوش مصنوعی: کسی که ادعای عاشقی و محبت معشوقهاش را میکند، هیچ گواهی جز خود معشوق بر آن وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بر همه میران جهان یافته شاهی
می خور، که بد اندیش چنان شد که تو خواهی
می خواه، که بدخواه به کام دل تو گشت
وز بخت بد اندیش تو آورد تباهی
شد روزه و تسبیح و تراویح به یک جای
[...]
ای ماه سیه پوش تو روشن شده ماهی
هم شمع سرای من و هم پشت سپاهی
از قامت و قدّ تو برد سرو بلندی
وز حلقۀ زلف تو برد قیر سیاهی
جانم به صلاح آید از آن نوش لب تو
[...]
ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی
منشی فلک داده بر این قول گواهی
جاه تو و اقطاع جهان یوسف و زندان
ذات تو و تجویف فلک یونس و ماهی
ناخورده مسیر قلمت وهن توقف
[...]
ای بر صفت یوسفیت حسن گواهی
ماننده یوسف شده در غربت شاهی
حسن تو ترا بی بخبری برده به تختی
مهر تو مرا بی گنهی کرده به چاهی
از لعل تو یک خنده و از عقل جهانی
[...]
رخ باز نهادم به سماوات الهی
تا بر سر گردون بزنم نوبت شاهی
رخت و خر خود را همه بگذاشتم اینجا
چون یار مسیحم، بسم این چهرهٔ کاهی
از من مطلب مهر خود، ای شاهد دنیا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.