چند سازم که شوم خاک و تو بر من گذری
سوختم تا بمن سوخته خرمن گذری
دست افتاده نخواهی که بدامن رسدت
نیست از شوخی اگر برزده دامن گذری
چون خیال تو کنم خون دل از دیده چکد
که بصد نشتر مژگان بدل من گذری
پای بوست چه بود آرزوی مردم چشم
چشم داریم که بر دیده روشن گذری
تا نسوزی همه تن شمع صفت اهلی را
از سر او عجبست ارتو بکشتن گذری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردناک عشق میپردازد. شاعر از اشکهایی صحبت میکند که به خاطر عشق و دلتنگی ریخته میشود. او از خدایی میخواهد که دست نوازش خود را بر چشمانش بگذارد و با اشاره به شبهای گدایی در عشق، احساس ناامیدی و سوختگی خود را بیان میکند. در نهایت، شاعر به بیداری و امید به رسیدن به محبوب اشاره میکند و آرزو میکند که یک شب بتواند به عشق خود نزدیک شود.
هوش مصنوعی: چند بار باید به خاک و خاکستر تبدیل شوم تا تو یک بار بر من عبور کنی؟ من از عشق تو سوختهام و در این سوختگی مثل خرمن آتش گرفتهام، فقط منتظر یک لحظه عبور تو هستم.
هوش مصنوعی: اگر چیزی از دست رفته باشد، نباید انتظار داشته باشی که دوباره به دست بیاید. حتی اگر به شوخی هم باشد، امکان برطرف کردن آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرگاه به یاد تو میافتم، دلتنگی و غم شدیدی از چشمانم سرازیر میشود، گویی اشکها به اندازهای تلخ و زهرآگین هستند که اگر با سنجاقهای مژگان تو هم مقایسه شوند، باز هم نتوانند درد قلب من را نشان دهند.
هوش مصنوعی: مردم آرزومند هستند که تو را ببینند و به پای تو بیفتند، چون چشمهایمان منتظرند تا لحظهای روشن و دیدنی را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شعلهات خاموش نشده، شمعی هستی که نمیسوزی. از این رو تعجبی نیست که زندگی را در آغوش مرگ قرار دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.